پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

روستای محو شده

ناگهان موتور ماشین ها از کار می افتند و از شعاعی فرضی دور یک بخش روستایی به بعد نه می توان با ماشین رانندگی کرد نه از اینترنت برخوردار بود و نه تلفن زد. ارتباطهای مخابراتی محدود به تلفن داخلی ست و حتی پای پیاده هم نمی توان به جاده زد زیر پس از ساعتهای طولانی چیزی جز جاده ی متروکه و بی انتها پیش روی آدمیزاد نیست.

این حکایت روستایی با سه هزار سکنه است که در سال دوهزار و دوازده دچار محوشدگی شده. مردم از بیرون خبر ندارند و نمی دانند بیرونی ها نیز از وضعیت انها مطلعند یا نه.

محصور بودن در یک جغرافیا سبب تغییراتی می شود که تا دچارش نباشی نمی توانی پیش بینی اش کنی. ناچاری نیازهای اولیه ات را برطرف کنی. نیازهای ثانویه را به چیزهای دیگر بدل کنی. شکل های جدیدی از زیستن را تجربه کنی و سرشار از خشم باشی برای اتفاقی که در افتادنش نقشی نداشته ای. اینجاست که آزمندی و طمع ورزی تظاهرات بیرونی پیدا می کند. اگر توانگری، تولید کننده ای یا مهارتی داری ضرورتی نمی بینی که داشته هایت را رایگان در اختیار نیازمندان بگذاری. حکومتی کوچک تشکیل داده و دیگران به به کار می گیری تا در برابر تکه ای نان و لیوانی آب و قهوه برایت شبانه روزی بیگاری کنند و چه اهمیت دارد که تعداد زیادی از مردم چندان اهل هنر و مهارت های مورد نظر تو نیستند و از گرسنگی خواهند مرد.

روستای محدو شده

برنار کی رینی

نشرنو

-همذات پنداری به مردم این روستا برای ما ایرانی ها که بارها قطعی اینترنت و دور افتادن از کل جهان را تجربه کرده و خواهیم کرد کار بسیار آسانی است.

-احتکار، گرانی، قحطی، فرصت طلبی در دوران اضطرار چیز جدیدی نیست. در همه جای دنیا طالبان و عاملانی دارد.

-خدا کند فرجام همه ی محدودیت ها به نور و روشنایی ختم شود.گرچه که آرزویی محال است.


دانلود و خرید کتاب روستای محو شده | برنار کی‌رینی | طاقچه

عشق ممنوعه

نیجریه در بحبوحه ی جنگهای داخلی و قبیله ای در کنار جنگ گروه ها با دولت مرکزی، بخش سنتی و کهنه ای دارد که درگیر قواعد و سنن غیرانسانی است. خرید و فروش دختران تازه بالغ به مردان سن و سال دار در ازای تسویه ی قرض و دِین والدین، کشتن دختران متمرد از این قوانین در جای جای داستان این کتاب نمایان است.

قصه ی پسرهفده ساله ی نقاشی را می خوانیم که استعداد شگفت انگیزی در تصویرسازی و اجرای آن دارد و عشق ممنوعه ای در محیط کوچک محل زندگی اش تجربه می کند. در کنار این کشش و میل، ارتباطات افسارگسیخته ی دیگر اهالی را نیز شاهدیم.

فساد سیستم اداری در شرکتی کوچک تا کشوری بزرگ کاملا مشهود است. نقاشی ها را به بهانه ی نمایش ناامیدی و وخامت اوضاع کشور مصادره می کنند.برای استخدام افراد نزدیک به مدیران، کارگران را به بهانه های جزیی اخراج می کنند.عکاس خبرنگار را کتک می زنند و بی عدالتی در پستوهای تاریک و خالی خانه ها ادامه دارد.

ماموران محافظ هر قبیله در شب ناامن مسافران عبوری را با گلوله می زنند و دخترکان نوجوان به جرم سرزندگی و شادابی و خندیدن زیرمشت و لگد شوهر پیر و بی حوصله جان می دهند.

شباهت ساختاری فرهنگهای سنتی در تعصب و مجازات و بی عدالتی، لزوم رشد فرهنگی و آموزش حقوق انسانی به تمام اتباع یک کشور را گوشزد می کند.همچنان  در عصر حاضر هنوز شاهد فعالیت آزادنه ی بوکو حرام و کشتار دخترکان بی گناه در این بخش از قاره ی آفریقا هستیم.

عشق ممنوعه

بن اکری

نشر البرز

-کتاب را بیست سال پیش خریدم و سه بار سراغش رفتم و نشد که بخوانم.

-اگر پیدایش کردید از خواندنش دریغ نکنید.


کتاب خوون - عشق ممنوعه


مردن کار سختی است

آخرین وصیت عبداللطیف در بستر مرگ سبب همراهی حسین، بلبل و فاطمه-سه فرزند  او-است. جنگهای داخلی سوریه از طرفی یا حکومت مرکزی و از طرفی با گروه های منطقه ای و از سمتی با داعش، مسیرهای تردد را به هزارتویی خوفناک مبدل کرده. هر ایست بازرسی قوانین خودش را دارد و کوچکترین حرکت یا نشانه ای که باب میل دیگری نباشد اعدام انقلابی در پی دارد.

جنازه در حال تغییر شکل و متلاشی شدن است و گذشته ی خواهر و دو برادر در سکوتی زهرآلود مرور می شود.دلخوری، عصیانگری، انفعال و کمبودهایی که از کودکی و نوجوانی با خود آورده اند اکنون در زمانه ای که شفقت و رحم از آدمیزاد دور شده و هرکس در پی نجات جان خود، دست به هرکاری می زند، جمعیت کوچکی را در مینی بوس تشکیل داده که در عین نزدیکی و همخونی، فاصله های عمیقی با هم دارند.

داستان از لحاظ توقف در بازه ی زمانی خاص حائز اهمیت است. شرح ویرانی و تخریب شهرها و روستاها، تغییر مرام و مسلک همسایگان و هموطنان دیروز به دشمنان خونی امروز بعلت تفاوت دیدگاه سیاسی، نمایش تصویر مردمان مبهوت و متحیری که کل خانواده یا خاندان از دست داده اند، وجه سیاه و نکبت جنگ را نشان می دهد.

پرداختن به روحیات و شخصیت کاراکترهای داستان در طی مرور کودکی و جوانی و سالمندی، قصه را پیش می برد تا خواننده از تصور قهرمان پروری و مقدس مآبی گری در جنگ دور شود و تلنگری باشد برای اینکه بدانیم در تباهی و تاریکی های جمعی، سرنوشت با همگان یک بازی واحد را انجام می دهد.

مردن کار سختی است

خالد خلیفه

نشرثالث

-شکل و تشریح تغییرات جنازه و تبدیل شدنش به خانه ی لاروهای خزنده که روی تن و بدن فرزندان راه می رود در عین اینکه هنوز دلخوری ها و خشم از پدر باقی است، از آدمیزاد موجود مهیبی نشان می دهد.

-عشق آن نجات دهنده ی خیال انگیز آدمی از ناامیدی ها و سیاهی هاست.اما یا به دست نمی آید یا دیر و ناکارآمد است.

-نام نبردن مستقیم نویسنده از داعش، بشار اسد، ایران و ... سانسور و بیم حاکم را تصریح می کند.

-در مورد جنگهای داخلی در کشورهای عربی کمتر خوانده ام. این سومین کتاب بود .



مردن کار سختی است

زوربای یونانی

زوربا پیرمرد لولی وشی است که در کنار مردجوان داستان، چگونگی بهره مند شدن از زندگانی و نعمات آن را مدام به او گوشزد می کند و تلاش دارد به او بیاموزد که هدف از خلقت فقط لذت بردن و تمتع جستن است و بس.

مردجوان موش کاغذخواری است که فقط می خواند و می نویسد و در مقابل وسوسه ها بشدت خوددار و سخت است.تقابل زوربا و مرد جوان در برخورد با آدمها و شرایط، تصاویر فرحبخشی از چرایی و چگونگی فلسفه ی حیات در لفافه ی طنز می سازد.

بناست که مردجوان با قدرت روحی، خودش را به دوست سفرکرده اش نزدیک کند و احوالات او را دریابد اما در واقع این زورباست که پیوند روحی عمیقی با او ایجاد کرده.

زوربا کشیشان، خدا، زنان ، ناسیونالیسم و هرچیزی را که توسط انسان دارای شرط و شروط عرفی شده به استهزا می گیرد و با منطق خوشباشی و غنیمت شماری فرصت، همه را نقد می کند و زیر سوال می برد. او خود را محق می داند برای شاد زیستن، رقصیدن، لذت بردن و هرکه و هرچه را که مانعی برایش ایجاد کند نفی می کند.

زوربا چرندیاتی که در کتابها نوشته شده را به ارزنی نمی خرد، او باید زندگی را لمس کند و به تجربه ی خویش بفهمد.

اندیشه ی خیامی ( برخیز و مخور غم جهان گذران/بنشین د ودمی به شادمانی گذران) محور اصلی زندگی زورباست. او در جنگهای بسیاری شرکت کرده، آدم کشته، ازدواج کرده. فرزند دارد.اما هیچ کدام از اینها روح او را در بند نکشیده و باعث نشده غم نان و ترس وجدان داشته باشد. نوعی زندگی رها و آزاد حیوانی توام با تظاهرات انسانی در زوربا مشهود است.

زوربا زنان را در ذهن و افکارش محترم و ارزشمند نمی داند. حرفهایش زن ستیزانه است.اما در واقعیت نفسش به نفس زنان بند است و بی آنان نمی تواند زندگی را تاب بیاورد و تا آخرین دم حیات از آنان کام می گیرد.

 

زوربای یونانی

نیکوس کازانتزاکیس

انتشارات خوارزمی

-خواندنش لذت زیادی داشت.

- پیرپری دریایی و سایر صفاتی که مردم را به آن می نامید طنز کشنده ای داشت.

-مسایل دشوار هستی شناسی و چرایی آفرینش از زبان زوربای ساده دل به شکلی باورنکردنی جذاب است.


کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس - خوارزمی/انتشارات آگاه


پستی

قصه های درهم تنیده و شخصیتهای شبیه به هم در پستی غوغا می کنند. تمیز نمی دهی اینها همه یکی اند یا چند تا. هرشخصیت چندصداست یا هرچند صدا از یک شخصیت صادر می شود.

موهای پشت آرنج و خط بریدگی زیرگلوی پسرها و مردها شبیه هم است. این یعنی آیا مردان همه در تمایلات و بینش و عقیده مانند هم اند؟

ولی منکرند این همانندی را و آن را به دامن زن می‌رانند: کپی خودت است.نگاه. فقط چشمهایش به من رفته.

نمیتوان مطمئن بود چرخه‌ی تکرار آدمیزاد در اشاره به زایش چندباره‌ی پسرک با همان ویژگی‌ها و نشان‌های جسمی ،ناکامی بشر در تحول عمقی و دگرگونی را نقد میکند؟

استنکاف ماه‌وش از همخوابگی و سپس افراطش در آن ، جنونِ به چشم پسرک درآمدنش، بیزاری‌اش از آدمیان، گریه زاری‌های حمام از بچگی تا بزرگسالی، قهربودن با بدن، خیالات مستمر با عاشق‌های ناپیدا، پریشانی و سردرگمی زن در عرصه‌ی خلقت و آفرینش نیست؟

 

بنظرم تمام زنها و تمام مردها، از کودک و نوجوان تابالغ، همه یکنفرند.یعنی کلا یک زن و یک‌مرد. شاید آدم و حوا. و ادامه نسل این دو تکرار همان زن و مرد آغازین است.بقیه ،شکلهای تکثر آن زن و مرد هستند.

شاید میخواهد بگوید سر و ته هستی یک قالب و یک شکل دارد. تفاوت در جزییات همان دایره ی اختیار ماست. از آنجایی که یک سری اتفاق ها و ویژگی ها مدام تکرار میشوند.

پستی

محمدرضا کاتب

نیلوفر


مشخصات، قیمت و خرید کتاب پستی اثر محمدرضا کاتب | دیجی‌کالا

 

ملکوت

آدمهای ملکوت ترکیبی از طبیعت و فراطبیعتند. برخی کاملا عادی هستند و برخی در غایت شگفتی و غیرمعمول بودن. دکتر بدنی جوان دارد و سری پیرسال. م.ل خودش را قطعه قطعه مثله کرده. شکو مثل سگ نگهبان جنایتی را که دیده و در حقش رفته ندیده گرفته. آدمهای معمولی به دنبال داروی فزونیِ جوانی و شهوتند.

فضای وهمناک و سوررئال داستان همانقدر که برای خواننده غریب است برای کاراکترها پذیرفته و عادی است. نتیجه ی هفته ای آمپولهای مرگبار را می شنوند و واکنشی ندارند.از قتل پی در پی زنان دکتر آگاه می شوند و حرفی نمی زنند.

اگر دکتر حاتم مرگ باشد که در عین لذت دهی و کامبخشی می میراند، م.ل بشر است که به میل خود، خویشتن را هلاک می کند و ابایی ندارد از قربانی کردن اطرافیان و در عین حال برده ای می خواهد لال و رام مثل شکو. شکو شاید وجدان بشر است که لال و خاموش پسندیده تر است برای انسان مستبد. منشی جوان، میل جوانی کردن همیشه ی بشری است که می خواهد از لذات جسمی تمتع بجوید؟ مرد چاق و سکته، حاصل زیاده روی در تن آسایی است؟ آقای مودت و بیماری گل کلمی اش، رهاورد مدرنیته ی سرطانزاست؟ زنان دکتر حاتم قربانیان همیشه ی تاریخ بشر؟ و ناشناس... آیا آن وجه ناشناس بشر است که کشف نشده؟

ملکوت سرشار از نماد و رمز است. زبانی  روان و خوشخوان دارد. در سطح بیرونی قصه ای ترسناک و جذاب و در لایه های زیرین مفاهیمی را مورد بررسی و نقد قرار می دهد که آفرینش انسان را نشانه رفته.

ملکوت

بهرام صاددقی

انتشارات زمان

-پی دی اف کتاب را خواندم. چاپ سوم سال پنجاه و سه.بدون سانسور و تغییر روایت.


ملکوت (رمان کوتاه) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

گیسیا

دو داستان موازی از کودکی و میانسالی گیسیا در حال پیش رفتن است. گیسیا متوسل به ذکر حلقه ی آغه زمان، می خواهد فراموش کند تلخی ها را و زندگی جدیدی بسازد.

در هروله ی پذیرش جدایی و کار کردن و پول در آوردن و مرور کودکی، گیسیا یاد می گیرد روی پای خودش بایستد و تارهای چسبناک وابستگی را از پیرامون تن و بدنش دور کند تا جایی که قصد رفتن و دل کندن از شهری که تا بحال در آن زندگی کرده می کند.

آب و رنگ فرهنگ کردی در قصه سبب جذابیت آن شده.

آدمهای گیسیا تنهایند و هرکدام در پی سازش با خود. هیچ کدام نتوانسته تنهایی درگیری را درمان کند و حتی آینه ها دروغگو و ناراستند.

زبان روان و سلیس راستان از نقاط قوت آن است.

گیسیا

غنچه وزیری

انتشارات هیلا


گروه انتشاراتی ققنوس | گیسیا

جنایت و مکافات

گفتم برای جنایت و مکافات یادداشت نقد و معرفی ننویسم. آنقدر  از این کتاب حرف زده شده که هرچه بنویسم تکرار مکررات خواهد بود. از جادوی توصیف و صحنه پردازی و  ابعاد روانشناسی داستایوفسکی بگویم یا از آدمهایی که هر کدام در شرایط خود، کار درست را انجام داده اند و مستحق سرزنش و مجازات نیستند. ابدا منظورم راسکلنیکف نیست.که کشتن آدمها را به هربهانه و دلیلی مجاز نمی دانم.

برویم سراغ شخصیتهای دیگر کتاب.

سویدرگالوف، مردک پدوفیل که در خواب و بیداری دنبال لبهای صورتی و صورت بچگانه می گردد و از روی پا نشاندن دخترکان کم سن و سال ارگاسم می شود، بسی جانی تر از راسکلنیکف است.

سونیا  که کودک تن فروش شده حجم وسیعی از همدردی و سمپاتی در خود دارد و آن را برای همه ی اطرافیانش خرج می کند.در حالیکه از طرف جامعه ی دامان برچیده مورد طعن و لعن است.

داستایوفسکی درخشان است. ستاره ی پرنور ادبیات است.


کتاب را صوتی شنیدم.

اسامی خوش آهنگ کتاب:

راسکُلنیکوف

سوییدِرگالوف

رازومیخین

لِبزیانتیکوف


دو کوچه بالاتر

رفت و برگشت میان کودکی و جوانی زنی میانسال بهانه ی مرور زندگی لیلی در دوکوچه بالاتر است.

جامعه ی سنتی و محافظه کار ایرانی حرف زدن، خندیدن، گریه کردن و کلا هر نمود و حضوری را برای زن عیب و عار می داند . لیلی در آغاز جوانی در سایه ی همسرش از چنبره ی این ممنوعیت ها رها می شود اما اثر آن سختگیریها و تعصباتی که پدر و مادر در حقش روا داشته بودند تا میانسالی ( جایی که ما با لیلی آشنا می شویم) همچنان قابل روئت است.

عشق چنان معصومانه و مخفیانه در زندگی او شکل گرفته که محکوم است به نادیده گرفته شدن.

آنچه در این خانواده عیان است سختگیری های سنتی پدر و مادر نیست، بلکه روحیه ی فرمان طلب و مطیع لیلی است. در همین خانواده دختری علیه مردش می شورد و آن سر دنیا زندگی می سازد و می رود. لیلی مقهور شرایط شده و روحیه ی سازشکارش او را از لذتهای طبیعی زندگی محروم کرده.

دوکوچه بالاتر

مریم سمیع زادگان

کتابسرای تندیس

-زبان روان و روایت شیرین قصه، تلخی زندگی تکراری و بی هیجان لیلی را می گیرد.در واقع تلخی را حس نمی کنی.


دو کوچه بالاتر by مریم سمیع‌زادگان

خانه ی عنکبوت

دو رمان کوتاه در یک مجموعه، خانه ی عنکبوت را پدید آورده. هر دو داستان محدودیت ها و تعصبات جامعه سنتی را به استهزا گرفته و تابوهای عرفی و ذهنی را در هم می شکند.

راوی هردو قصه مرد است امامحور قصه زنان اند. زنانی که ارکان هستی را در هم می پیچانند و ایمان مرد را می برند و در فضایی فارغ از پرداختن به خیانت یا زنبارگی؛ به تمام زنان عشق می ورزند و هرگز سیراب نمی شوند.

عنکبوت می شوند، به رحم مادر برمی گردند، با درون زن یکی می شوند تا از هجوم رقبا در امان بمانند و همچنان دیوانه ی زن اند.

شاید تاکید شیرزاد حسن بر تنانگی و زنانگی عشق، اعتراضی استعاری به ممنوعیتها و محدودیتهای زنان است. و بی پروایی و هجوم داوطلبانه شان در زندگی قصاب عاشق، محصور کردن ذهن مردانه به فیزیولوژی جنسی و نمایش دادن اصرار شرع و عرف به این قضیه است.

خانه ی عنکبوت

شیرزادحسن

انتشارات کتاب کوله پشتی

معرفی و دانلود کتاب خانه عنکبوت | شیرزاد حسن | کتابراه