قصه های درهم تنیده و شخصیتهای شبیه به هم در پستی غوغا می کنند. تمیز نمی دهی اینها همه یکی اند یا چند تا. هرشخصیت چندصداست یا هرچند صدا از یک شخصیت صادر می شود.
موهای پشت آرنج و خط بریدگی زیرگلوی پسرها و مردها شبیه هم است. این یعنی آیا مردان همه در تمایلات و بینش و عقیده مانند هم اند؟
ولی منکرند این همانندی را و آن را به دامن زن میرانند: کپی خودت است.نگاه. فقط چشمهایش به من رفته.
نمیتوان مطمئن بود چرخهی تکرار آدمیزاد در اشاره به زایش چندبارهی پسرک با همان ویژگیها و نشانهای جسمی ،ناکامی بشر در تحول عمقی و دگرگونی را نقد میکند؟
استنکاف ماهوش از همخوابگی و سپس افراطش در آن ، جنونِ به چشم پسرک درآمدنش، بیزاریاش از آدمیان، گریه زاریهای حمام از بچگی تا بزرگسالی، قهربودن با بدن، خیالات مستمر با عاشقهای ناپیدا، پریشانی و سردرگمی زن در عرصهی خلقت و آفرینش نیست؟
بنظرم تمام زنها و تمام مردها، از کودک و نوجوان تابالغ، همه یکنفرند.یعنی کلا یک زن و یکمرد. شاید آدم و حوا. و ادامه نسل این دو تکرار همان زن و مرد آغازین است.بقیه ،شکلهای تکثر آن زن و مرد هستند.
شاید میخواهد بگوید سر و ته هستی یک قالب و یک شکل دارد. تفاوت در جزییات همان دایره ی اختیار ماست. از آنجایی که یک سری اتفاق ها و ویژگی ها مدام تکرار میشوند.
پستی
محمدرضا کاتب
نیلوفر