وقتی پرتقال خونی، جزو خریدهای کتابخوان هاست و من با دیدن هر عکس کلی ذوق زده می شوم!
منبع : کافه آموت
دیروز ، غرفه ی آموت،
-لبخندهای دلنشین که به جان می نشستند،
-دیدن مهسا و منا و ارس و بهاره ، نویسنده های خوش قلم و دوست داشتنی
-دیدن نفس نازنین و مارال نازنین ، آموتی های بی نظیر
-دیدن پرتقال خونی جان در لیست پرفروش های ایرانی آموت
-شنیدن حرفهای کسانی که پرتقال جان رو خونده بودن
خدا رو هزار مرتبه شکر
معرفی پرتقال خونی بعنوان یکی از 9 رمان مخاطب پسند برای خرید از نمایشگاه کتاب در صفحه ی irani_book
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از 15 لغایت 25 اردیبهشت ، شهر آفتاب
نشر آموت : سالن ملل ، غرفه 1 روبروی غرفه ی نشر افق ( پرتقال خونی )
انتشارات شادان سالن 2 راهرو 4 غرفه 688 ( پشت کوچه های تردید )
منتظر شما هستم
کتاب هام :
1- صبحانه ی دونفره ( مجموعه شعر )
نشر مایا
سفارش مستقم از نشر مایا
66410814
2- پشت کوچه های تردید
انتشارات شادان
سفارش مستقیم از نشر شادان
88241020
3- پرتقال خونی
نشر آموت
سفارش مستقیم از نشر آموت
66496923
66499105
09360355401
پروانه سراوانی
علاوه بر سفارش مستقیم از ناشر ، از طریق پخش ققنوس نیز می توانید برای تهیه ی کتاب ها اقدام نمایید.
فکر کردین اگه من توی گنبد ، یه وانت ببینم که پرتقال خونی می فروشه...همین طور بی تفاوت از کنارش رد میشم؟
هان؟
نخیر...زهی خیال باطل...
میرم جلو و از فروشنده ی محترمش درخواست می کنم که کتابمو با پرتقال خونی ها آشنا کنم و عکس یادگاری بندازم. و بعد هم از خودشون در کنار کتاب و پرتقال ها...
بله!
اگه مایل بودین به اینستاگرام کتابخوار ( ketaabkhaar) برید و به این عکس که با کلی حجب و خجالت و اینا گرفته شده، رای بدین.
https://www.instagram.com/ketaabkhaar/
ابرها آنقدر نزدیک به زمین بازیگوشی می کردند که جز نگاه کردن و غرق لذت بهشتی شدن، کاری ازت بر نمی آمد.
بغض کرده بودم و نم اشک نمی گذاشت با تمام وجودم ابرهای پنبه ای رو نگاه کنم. گفتم:
-تا کی باید چشم بدوونیم که می آییم توی این هوا نفس می کشیم و دیگه از آلودگی و سرب و دوده نمی ترسیم؟ تا کی؟
گفت:
-انشالله میشه. ناامید نباش. میشه.
فکر کردم چرا تا وقتی که توی این هوا نفس می کشیدم و همین ابرها را اینقدر نزدیک به زمین می دیدم؛ متوجه شان نبودم . نمی دیدم شان. چرا دلم را نمی برد؟ چرا درس و مشق و دانشگاه برایم اینقدر مهم بود که فکر می کردم فقط با رفتن و دور شدن می توانم از عهده اش بربیایم. چرا وقتی مدام از آلودگی و کم بودن اکسیژن حرف می زنم بقیه با پوزخند نگاهم می کنند . قدر این همه بهشت را نمی دانند؟
مگر من می دانستم؟
خیلی دلم می خواهد یه خانه ی معمولی با یک حیاط - که خودم سحر انگیزش خواهم کرد - توی این فضا داشته باشم. دور از هیاهوی شهر. دور از صدای آهن های چرخ دار. دور از نگرانی های سربی.توی یک روستای تمیز و شمالی...
و بالاخره
مگه میشه این کتابها رو به این همه زیبایی آلوده نکرد؟
نمیشه خب !
قرار نیست همه ی آدمها را از نزدیک ببینی تا محبت شان به جانت بنشیند و دنیا را جای بهتری برای زندگی کند.
آدمهایی که نه دیده ای شان و نه صدایشان را شنیده ای، محبت شان طوری قابل لمس و دلنشین می شود که نمی توانی حس خوبت را تماما بیان کنی.
یکی دختر دریا از انزلی و یکی مثل نسرین گل و لعیای مهربان از مشهد، یا تارای اهواز که مدتهاست بی خبر و دلتنگم گذاشته. شیوای نازنین و ...
و دوستانی که فقط به اسم می شناسم شان. به شهر می شناسم شان. نه..درست تر اینکه به مهر و به لطف می شناسم شان.دوستان قبلا سایت و حالا تلگرامی..
(حتما اسمهایی را از قلم انداخته ام. همینجا عذر خواهم از فراموشی و حافظه ی کم کارم...)
عطیه ی عزیز نیز یکی از دوستانی است که مهرش به من هدیه شده.
خوشبختم از داشتن چنین دوستان ماهی.
معرفی کتابها را در وبلاگ عطیه ی عزیز اینجا و اینجا ببینید.
برای خرید رمان پرتقال خونی می توانید با شماره های زیر تماس بگیرید:
نشر آموت:
خرید تلفنی کتاب
66496923
66499105
09360355401
خرید صد هزار تومان به بالا
ارسال رایگان/ سراسر ایران
یا از طریق پخش ققنوس تهیه فرمایید:
وارد قسمت جستجو شده. اسم کتاب را سرچ کنید و ...