پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

نکشی مون رییس

شماره پنج یادتونه؟ ایـــــــــــــــــــنجا رو ببینید و پستهای بعدیش رو.

کاس ششم های مدرسه مون امسال سیزده تا قبولی استعدادها درخشان داد. چهارتا دانش آموز از مدارس دیگه بودن که البته همین معلم خودمون باهاشون کار می کرد.

نه تا شون مال مدرسه خودمون بودن.یکی از این نه تا پسر مامان شماره ی پنجه.

فقط تصور کنین برای چاپ و نصب بنر تبریک و تشکر از معلم و مدیریت دبستان چقدرها دستور و خرده فرمایش داد بهمون. بعدم خودش رفت سرکوچه شون داد بنر رو چاپ کردن.و آقای همسر با همکارش در مورد نصب حرف زد و زیباسازی اجازه ی نصبش در خیابون اصلی رو داد.( قبل تر هم توی جلسات فوق العاده ی بچه ها با معلم شون، خسابی دستور می داد و امر و نهی می کرد)

امروز هم گروه مادران زده برامون.

حکم هم کرده که فردا بریم دست بوس معلم برای تقدیر و تشکر.

ما از قبل برنامه داشتیم که تشکرمون با یکی از مامانا  دوتایی باشه و حالا شکلش فرق کنه.

این وسط چه اتفاقی افتاده؟؟؟

عصر بهم زنگ زد که خانم فلانی...چرا بنر بچه ها رو برداشتن؟ فقط دو روز بود. شما گفتین یه هفته.

شب زنگ زدیم به همکار گرامی. از قرار دیشب یه معتاد کراکی زده بوده به سرش و بنرهای سرتاسر خیابون اصلی رو پاره کرده بوده. از بنر رهبر و سردار سلیمانی تا این بچه های طفلونکی.

خلاصه که مامان شماره ی پنج منو ببینه رگ گردنمو با دندون پاره می کنه و خونم رو گرماگرم می نوشه.


پ ن:

عکسهای پاره پوره رو دیدم. واویلا... همه رو از پایین به بالا جر داده. حرمت و احترام بالا و پایین مملکت را نگه نداشته. حالا خودش مردی مفلوک و پیزوری  بودکه به یک فوت می افتد روی زمین.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.