پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

ابله

پرنس میشکین آخرین بازمانده ی یک خانواده اشرافی در پی یافتن یکی از افراد تبار خود وارد ماجراهای یک شهر و افت و خیزهای آن می شود. بیماری صرع و تاثیرش روی عملکر مغز میشکین او را بعنوان آدمی ابله نزد دیگران شناسانده و طی اتفاقاتی که در داستان روی می دهد متوجه می شویم سادگی و صداقت و بی روی و ریا بودن میشکین آن چیزی است که دیگران از آن به بلاهت یاد می کنند. میشکین نمی تواند دربند حساب و کتاب و دو دوتا چهارتای روابط اجتماعی و تجاری باشد. او بلد نیست مردم را فریب بدهد و برای منفعت خویش آنها را مشغول و سرگرم نکه دارد. در دنیایی که ازدواج به سبب بهره بردن از پشتوانه ی مالی دختر رخ می دهد و هیچ کس به آن اعتراض ندارد، پرنس میشکین به زنی بدنام پیشنهاد ازدواج می دهد تا او را از برزخ گناهکاری نجات دهد. آناستاسیا فیلیپونا و پرنس میشکین علیرغم تفاوت عملکرد اما گویا از یک سرشت و نهادند. هردو خود را در مقابل خیل مردم جامعه گناهکار می دانند و می خواهند با پذیرفتن بدترین و ظالمانه ترین راه حلها خود را مجازات کنند تا دیگران آسوده بمانند. حس خودگناهکار پنداری در پرنس میشکین می تواند به کودکی آلوده به بیماری او برگردد که سبب زحمت دیگران بوده و تا انتهای داستان نیز خساراتی به اموال آنها وارد می کند.

خشونت و بدرفتاری در ابله امری عادی و بهنجار است و کسی به آن معترض نیست. مردم مدام در نقش قاضی و ملامت گر با هم روبرو می شوند و در این میانه آنکه کمترین توجیه برای سرزنش شدن را دارد پرنس میشکین است.

تصمیمهای هیجانی و پرهیزگارانه ی میشکین در پول قرض دادن به آدم بدحساب، مدارا کردن با آدم بدطینت و حیله گر، قصد ازدواج با آناستاسیا همه انگار نوعی خود مجازات گری است. گویا پرنس میشکین برای خود بعنوان یک انسان حق حیات و بهره بردن از مواهب زندگی قائل نیست و مدام در تلاش است تا رفاه و احترامی که برایش فراهم شده را مخدوش و ویران کند.

عشق و علاقه در ابله دستاویز ضعیفی است برای پیوستن آدمها به یکدیگر. به راحتی کنار گذاشته می شود و با دیگری تعویض می گردد.

نقد عقاید مربوط بک کلیسای ارتدوکس و کاتولیک و رفتارهای جامعه ی بورژوایی در محفل اشراف ، از جمله صحنه های این رمان است که سمت و سوی دیگر شخصیت پرنس میشکین را به خواننده می نمایاند و انگ ابله را کاملا از او می زداید.


ابله

تئودور داستایوفسکی

نشرچشمه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.