پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اینجا چیکار داری

با دوستی جایی رفتم که صرفا جهت درک یک فضای متفاوت بود.جلسه گردان جمع مشکوک نگاهم کرد و آخر جلسه گفت بیا بغلت کنم.

گفتم من به دلیل دیگری اینجام و مساله ام مساله ی مطرح شده در گروه نیست.

همچنان مشکوک نگاه کرد و گفت: باشه. عیبی نداره بیا.


فکر کنم باید واضح بگم نویسنده ام و می خوام ایده پروری کنم تا رسما بیرونم کنن.

نظرات 1 + ارسال نظر
زن مش ماشالله بی درد جمعه 18 شهریور 1401 ساعت 22:40

چه خوب که در این فضای خالی و ساکت وبلاگستان هنوز مینویسی

ای جان. شما هم اینجا رو می خونی.
خیلی سال پیش خواننده تون بودم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.