به نگاه از بالا مشکوکم و هرچی نشونه می بینم خودم رو می زنم به نادانی محض و کوری و کری و : نه بابا...تصور توست. نه بابا اینطوری ها نیست. نه بابا با شخصیت تر از این حرفهاست.
و عرض کنم که بله بابا دقیقا اینطوری هاست و دقیقا بی شخصیت تر از این حرفهاست و دقیقا ...
مجبورم میدونین...مجبور...
هستی چوب گرفته بالای سرم که هی برم و با کلی شک برگردم.
و بار برم و برم و برم.
یه بارم تو بیا خب.