بعد از مدت زیادی خانه نشینی رفتم پیاده روی. با خانوم سلام و دوستش همکلام شدم. از مزاحمتهای کلامی و اشاره و پیسپیس کردنهای بیماران جنسی پارک حرف شد. وسط حرف سرم رو چرخوندم سمت مخالف که گردنم خشک نشه. در یک چشم بهم زدن پیرمرد لقلقویی که از روبرو میاومد چشمک زد و رد شد.
خیلی وقته از اینپارک و آزارهاش بدم اومده.