کاش بچه گربه بودم. گشنه و تشنه. سنگخوردهی بچههای آزارگر کوچه و خیابون. اونوقت با هر دردی میگفتم میومیومیو.
چیه این آدمیزاد که صدای دردکشیدنش هم به آدمیزاد نرفته.
آخ. وای. اوی. واخ. اوخی. آخی.هوووع.
انگار روی خرده شیشه راه میرم.انگار ته پام،توی پاشنه ها دهتا میخ کاشتن که باهرقدم کوفته میشن توی سطح کف و تیر میکشن توی ساقها تا زانو. کاش با هر دردکوفتن و تیرکشیدن میگفتم میومیومیو. ضعیف و بیرمق. ولی میگم هوووع.هاااع. ضعیف و بیرمق.و تا صدای صوت دردم رو میشنوم دهان به کام میگیرم که بیشتر نشنوم.
پاشنه سهسانتی و پنجسانتی میپوشم. سیسانتلوله پولیکایده زیرپام میغلطونم.با گوشتکوب به سفارش شراره،نرم و نازک،چست و چابک،به پاشنه ها ضربه میزنم.روغن سیاهدونه میمالم و کیسه و فریزر و ساق بافتنی میکشم روش. اما بازم وقت بلندشدن و راه رفتن میگم هوووع.هاااع.میومیو نمیکنم.
دلم میخواد از ته ته ته دلم یه میومیومیوی گنده کنم بلکهم دلم قرار بگیره.خنک بشه.
هوارتا اسکرین شات دارم از مراکز پادرمانی، لیزر،تفنگ ضربه ای،ماساژدرمانی و حرکات فیزیکی تقویت عضلات فاشیای پلانتار ...
ولی کاش بچه گربه بودم.
پی نوشت:
متن رو توی مطب دندانپزشکی نوشتم. حکایت آمدنم تا مطب بود. بعد از خروج از مطب،با درد لثه و حومه، دیگه تمایلی به بچه گربه بودن ندارم. باید یک گربهی سیاهگوش باشم.مرنو بکشم. پنجول بکشم.فریاد بکشم.فریاد.
درد.درد.درد...
صوت درد شما چیه؟
منکه میگم ای ی ی ی ی ما ا ا ا ا د د د ر ر د
اما صوت درد کشیدن تو منو یاد رقص سماع انداخت