پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

من خیلی خوبم

از وقتی پرستار جدید اومده برادرهای ص و بچه هاشون و همسرهاشون و ... یکی یکی و چندتا چندتا میان و چاخان هایی ردیف می کنن برای پرستار که از خنده ترک می خوره آدم.

وارد فاز ( من دعای مادر پشت سرمه و از بس خوبی کردم به مادرم الان وضع مالیم خوبه) میشن و میگن ص رو از سالهای بسیار دور جمع و جور می کردن و مراقبش بودن و الان هم همینطور... همچنان مراقبشن و بهش رسیدگی می کنن.

یا: ( از بس از جیب خودم برای ص پول خرج کردم و می کنم، به خانواده ی خودم نمی رسم. هرچی خواسته براش خریدم و آماده کردم و ص هم قدر منو می دونه و منو از همه بیشتر دوست داره.

ص هم حرف همه رو تایید می کنه و میگه: راست میگه. راست میگه!

کلا حس می کنن پرستار،  خانوم ناظمه و قراره نمره انضباط بده بهشون، هرکی میاد سعی می کنه خودشو خوشگل و قشنگ و شوالیه و اینا نشون بده بهش.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.