از وقتی پرستار جدید اومده برادرهای ص و بچه هاشون و همسرهاشون و ... یکی یکی و چندتا چندتا میان و چاخان هایی ردیف می کنن برای پرستار که از خنده ترک می خوره آدم.
وارد فاز ( من دعای مادر پشت سرمه و از بس خوبی کردم به مادرم الان وضع مالیم خوبه) میشن و میگن ص رو از سالهای بسیار دور جمع و جور می کردن و مراقبش بودن و الان هم همینطور... همچنان مراقبشن و بهش رسیدگی می کنن.
یا: ( از بس از جیب خودم برای ص پول خرج کردم و می کنم، به خانواده ی خودم نمی رسم. هرچی خواسته براش خریدم و آماده کردم و ص هم قدر منو می دونه و منو از همه بیشتر دوست داره.
ص هم حرف همه رو تایید می کنه و میگه: راست میگه. راست میگه!
کلا حس می کنن پرستار، خانوم ناظمه و قراره نمره انضباط بده بهشون، هرکی میاد سعی می کنه خودشو خوشگل و قشنگ و شوالیه و اینا نشون بده بهش.