پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دور

توی سرم هزار تا اسب می تازند. شیهه می کشند. سم می کوبند . مدام گرد و غبار به هواست.  سر می فشارندبه پهلوهام. موهام را گاز می زنند. بیقرارم. دهانم هی می جنبد به حرف زدن. به بد گفتن. به اعتراض کردن. به راه و بیراه کردن. مرامم دوری از آدمها بود نه نزدیکی به اصول و مرام شان. تاب نمی آورم. بر می تابم. می خروشم. نق نق می کنم. سرم...سرم...سرم...

کاش آدمها دور باشند. دور...دور...دور...


دور باشید.

دور باشید.

دور باشید.


نظرات 2 + ارسال نظر
داوود شنبه 8 آذر 1399 ساعت 13:15

درود. یک‌نفس حدودا ده مطلب آخرتون رو خوندم. حظ بردم از قلمتون و تبعا از موضوع مطالب هم ناراحت شدم.
ایشون سالمند هستند که نیاز به پرستار دارن یا اتفاقی براشون افتاده؟

سلام
لطف دارین

سالمندن و پرستار شبانه روزی می خواهیم

دلسوختگان شنبه 1 آذر 1399 ساعت 00:51 https://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

شاد و مانا و نویسا باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.