پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خواب فروش

می گه: چندماهه نه رویا می بینم نه کابوس.

بعد می گه: پری... تو هنوز رویاهاتو داری؟


دارم. همچنان. متصل. لاینقطع.

طوری که تا چشمام می ره روی هم، هنوز سرم زنده ست، هنوز مغزم فعاله، آدمها صف کشیدن پشت پلکم که به محض روی هم افتادن بریزن توی خواب و رویام. گاهی کلافه می شم و فورا چشمهام رو باز می کنم و می گم: خیله خب...چه خبرتونه؟ بذارین نفس بکشم خب لامصبا. سیم ثانیه پلکهام می افتن رو هم، بدو بدو می آیین که چه؟ نخواستیم آقا ...نخواستیم. خوب و خیال و رویا نخواستیم. اصلا خواب و رویای مازاد به فروش می رسد. کسی خریدار نیست؟ گفته باشم ، همه چی در همه. از بیماری و زجر کشیدن پدر و مادر از بیماری  و ضجه و مویه و زاری روی تن بی جان و زخمی شون دارم تا سرخوشی و مستانگی سرسره خوردن روی برف سه متری جاده ی سردسیری تا شنا توی دریاچه ی مرزی با زنهای تمبون گلی و دامن شلیته ای دارم . محدودیت سنی که البته داره بعضی خوابها ، منتهی بیننده خودش باس عاقل باشه که چی براش خوبه و چی هنوز زوده واسه ش. دیگه خود دانید . درهم می فروشم.نگفتم ، مرگ فرزند هم بود توش. تاب شو داری که تو خواب رگ و تسمه ی قلبت پاره نشه؟  اینو گفتم که زهر بریزم به کام خواننده و یحتمل خواهان بینندگی .


زنی ام پریشان از رویا،

خواب هام رو می فروشم به شما.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.