پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

خواب دیده من مردم. غروب که از خواب بیدار شدم گفت.

-خیلی خوب مردی. خیلی قشنگ مردی.

-چطوری مردم مگه؟ با بیماری؟ تصادف؟ یا چی؟

-اینا رو نمی دونم. ولی خیلی قشنک مردی.

-خب چی قشنگ بود. مردنم قشنگ بود؟ چطوری خب؟

-نمیدونم.

نزدیکم می آید.

-خیلی  گریه کردم. حتی توی واقعیت هم فکر نمی کردم اگه تو بمیری من بتونم  برات گریه کنم.اما توی خواب خیلی برات گریه کردم.خیلی گریه کردم.

چند تا شوخی رد و بدل می کنم و سعی می کنم زیاد به پر و پاش نپیچم که زهر خواب پریشانش گرفته شود و فراموشش کند. اما دست بردار نیست. روی دسته ی مبل چسبیده بهم می نشیند:

-من برات گریه کردم. خیلی گریه کردم.چرا نمی فهمی.

-خواب مردن یعنی اونی که مرده عمرش طولانی میشه. گریه هم شادیه. نگران نباش.

-پس باید ازم تشکر کنی که عمرت رو طولانی کردم. میدونی چقدر گریه کردم برات؟ نمیدونی!

برمی گردم که شوخی دیگری بکنم. چشمهای ریز شده ی خیسش را می بینم که سعی می کند با دو انگشت شست و اشاره اشکهاش را برگرداند به داخل چشمها.نمی داند نگاهش می کنم:

-من خیلی گریه کردم. تو مرده بودی. من خیلی گریه کردم.

می کشانمش سمت خودم که بغلش کنم و ببوسمش تا آرام شود. به شدت خودش را دور می کند و همانطور که چشمهای خیسش دلم را تکه تکه تکه پایین می ریزد، دور می شود و پشت در بسته ی اتاقش  پنهان می شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
آرمناک.آرشا پنج‌شنبه 3 مهر 1399 ساعت 21:48

سلام ...
بلا به دور باشه ...
خدا نکنه حتی توی خواب عمر مامان و بابا کم بشه چه توی بیداری ...
همیشه سایه تون بالای سر خانواده ...
مامان و بابا برکت و نور همه خانواده هستن ...
کوچولوه دیگه .. دلش هم کوچولوه ...
آهای مامانش .اینقدر این کوچولو مونو اذیت نکن ...

سلام
ممنونم

این بچه از وقتی نیم وجبی بود حامی داشت تا الان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.