پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خارجی دوس دارن

آقا

یکجایی به کتابی که خیلی هم باحاله و مفهوم غنی یی داره میگن اه اه و پیف پیف. جمله هاش سنگین بود. نمیشه سریع خوندش.( کتاب ترجمه)

بعد همونجا میان میگن کتاب فقط سارتر و کامو. ایرانی هم اصلا نمی خونم چون اندیشه ندارن.نمی فهمن.وقت تلف کردنه.



لااقل نمیگه دور از جون ده  پونزده تا آدمی که نویسنده ان و توی این جمع نشستن و از قضا همه هم ایرانی ان.


شما هم فکر می کنین در بند اسامی مشهور، اونم از نوع بسیار قدیمی موندن یا چی؟


نکشی مون با سلیقه ی فاخرت دکتر!

نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 10:59

گروه دچار؟ هنوز پابرجاست؟
فلاح که دوستم گفت گروهشو حذف کرد
کاش اون خارجی رو هم تا آخر بخونه
اگه بخونه... اگه بخونه... نمی‌خونه... ول می‌کنه
یه گروهی بودم
یکی اومده بود، یعنی نه گذاشت نه برداشت گفت، چقدر کتابای بی ارزشی می خونید. رو به جمع البته
آخرم من باهاش دعوام شد سر یه چیز بی اهمیت. فکر کن سر چی، به کتاب یکی گفت (شت) واقعا طرف رو روانم بود. حالا خودش فقط حرف مفت میزدا، منم بلوا درست کردم، رفت از گروه
شمام باید طرفو دیپورت کنید.


من اسم بردم؟؟؟؟؟نعععععع

اصولا وقتی توی گروهی ام که تازه واردش شدم سکوت می کنم. مگه اینکه فضاش برام راحت بشه.
گروه خودمم، که پی دی اف و گزیده کتاب میذاریم و در موردش حرف می زنیم و گاهی بحث های غیر کتاب داریم، پنج شش نفرمون حرف می زنیم. بقیه ساکت ان یا گاهی حرف می زنن.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.