پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مرغ همساده

دارم کتابی رو می خونم که دوست مترجم بزرگواری گفتن  کتابی از این نویسنده دیدن که از لحاظ مجوز گرفتن از ارشاد اصلا  در کشور عزیرمون قابل ترجمه نیست. همینی که که دارم می خونم تا اینجا  جالبه برام. هم محتوا هم زبان روایتش. دختر راوی داستان بشدت عقده ی حقارت داره و یک  ارزن اعتماد به نفس در وجودش نیست و مدام در حال مقایسه خودش با تمام عالم و عیب و ایراد گرفتن از ذره ذره ی جسمش هست. آنچه می خوام در موردش بگم اینه: حرف زدن راوی در مورد جسم دخترانه ش با تمام ترفند های ترجمه و جایگزینی کلمات و استفاده از واژه های ارشاد پسند، عریانی و صراحت خودش رو داره. به هیچ وجه مخالف ترجمه های عین به عین و وفادار به متن اصلی در مورد تنانگی نیستم. اما ...

خواستم بنویسم ( سوالم اینه که)، دیدم کی اینجا به سوال من اهمیت میده؟ پس جمله م رو بصورت گزاره ای می نویسم.

در کتابهای ترجمه ما می تونیم خواننده ی روایت راوی ( اول شخص یا دانای کل) در مورد شخصیت قصه باشیم. به هرکجای بدنش اشاره کنه. چه صریح چه با استعاره و لفافه، اما در کتابهای تالیفی موی سر و یقه ی باز و ساق پای سفید و ... خط قرمز می خوره. حرف از بوسیدن حرامه. حرف از آغوش حرامه. کلا عواطف انسانی حرامه. جنگیدن خوبه. دعوا و نزاع خوبه. افسردگی خوبه. هر ارتباطی میان شخصیت ها، ولو  برمبنای ضدیت باشه، باید با صیغه  و قَبلتُ به هم وصل بشه. به جرات می گم این سختگیری ها در مورد نویسنده های  خانم با شدت بیشتر و بی رحمانه تری اعمال میشه.

حرفه ی یکی از خواهرهام  آرایشگریه. مهارتهای مختلف رو تا سطح مسترینگ بین المللی گرفته  و چند سالیه که جمع کرده رفته ساکن یه گوشه ی این دنیا شده. مردم گریزه؟ نه! بشدت اجتماعی و بذله گو و خوش برخورده. آب و نونش اینجا درنمیاد با خانومهای مشتاق تتو و کاشت ناخن و آمبره و کراتینه و ریبادینگ دوست؟ چرا  خیلی خوبم درمیاد. چون هیچ جای دنیا مثل خاورمیانه عاشق آرایش های دایم و غلیظ  و افراطی نیستن.دلیل رفتنش به همون خنده داریه که می شنوید.

وقتی از موی کراتینه، شلاقی ، آمبره و لایت شده از پشت سر مشتری عکس میذاره، فورا براش پیام میاد که: فلانی...به جرم اشاعه ی فحشا و گذاشتن عکس مستهجن به شعبه ی فلانِ دادگاه فلان مراجعه کن. بماند که گزارش این عکسهای مستهجن رو همکارهای خودش میدن به صنف. چون خواهرم بومی اون شهر نیست و بعد از نزدیک بیست سال هنوز غریب به حساب میاد و یک غریبه حق نداره اونجا امرار معاش کنه و با دست عمل شده ی لنف بسته ی همیشه ورم کرده ، پول دربیاره.

سه سال پیش وقتی بهش  گفتم : تنهایی و غریبی اذیتت نمی کنه؟ مریض بشی کی ازت مراقبت می کنه؟ دلت تنگ بشه دیدن کی می ری؟ اونم تویی که مدام  با دوست و آشناهات رفت و آمد داری. گفت: اینجا بمونم هرچی با این دست از کارافتاده درمیارم باید پنج میلیون پنج میلیون برم جریمه بدم برای عکسهای مستهجنی که میذارم. لااقل اونجا می دونم پول زحمت و کارم رو خودم می گیرم. نمیره توی جیب دادگاه و ... گفتم عکس نذار.گفت تبلیغ کارمه. مشتری چطوری کیفیت کارم رو ببینه از راه دور؟

بهش گفته بودن گذاشتن عکس موی زن مسلمان حتی اگه صورتش دیده نشه، مصداق اشاعه ی فحشاست.گفته بود عکس خارجی بذارم بگم من اینو انجام دادم؟ تقلب کنم؟ گفته بودن: زن خارجی هم نباید بذاری. شاید شوهرش راضی نباشه!!!!!!!!!


خلاصه فرقی نداره شما توی چه صنفی کار می کنید و چه حرفه ای دارید.حق ندارین اسم مو و روی زن ایرانی رو بیارین.چون هم اونا هم شما می رین جهندم. البته شما وضعتون بدتره. چون هم باید جریمه بدین. هم ممکنه ممنوع القلمت کنن . هرچه یکسال براش جون کندی و کلمه به کلمه گشتی و فکر کردی و  حتی خوابش رو  دیدی   و نوشتی می مونه روی میز خودت و مثل یک بچه ی نه ماهه ی مرده به دنیا اومده عذاب توامانِ بودن و نبودن بهت میده.


کاش خارجی بودیم!

یه جمله هست میگه خار داره... همون!

مرغ همساده غازه!


نظرات 3 + ارسال نظر
اعظم یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 10:47

بلی بلی.. منظورم همون رضایت از درآمد بود، نه اینکه بگید
خدا روشکر

عجب هم‌ صنفی هایی

سانسورم همه جا هست، هر کشوری به فراخور حکومتش، هیچ کجا آزادی بیان از نظری که تو ذهن ایرانی ها فرو شده، نیست.
خارجه رو مهد آزادی بیان میدونند

درسته هر حکومتی به اقتضای سیستم خودش سانسور رو داره.
مال ما نوبر عالمه فقط. در تمام سطوح به شدت و حدت وافر!

سمیه شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 13:00

خیلی با حال بوووووووود خانم خارجی شوهرش راضی نباشه کلا حس مالکیت داره به جنس زن خودمون هیچیم

بیشعوری اسم بهتریه برای این حس

اعظم پنج‌شنبه 13 شهریور 1399 ساعت 16:15

من بعید میدوم رمان های خارجی رو هیچ برس ارشادی لاشو باز کنه مگر از قبا هم صنفی ندا داده باشه، مواظب باشید کتاب فلانی داره ترجمه میشه....
خارجی ها تا بوش در نیاد،سانسور نمیخوره یا جمع نمیشه
مگر مثل رمان (من) که از اول موضوعی مشکل دار باشه از نظر اینا

از وقتی عقلم رسید تاریخ خوندم تا الان
همیشه مرغ همساده غاز بود.

بعد امان از تنگ نظرهای هم صنف، یعنی یجوری زیراب میزنند که طرف خیلی باید کرگدن باشه از جاش بلند شه دوباره


حالا خواهرتون اونجا، درآمد اینجا رو داره؟
البته فکر کنم یکبار گفته بودین ترکیه، اونجام، زناشون قرو فر زیاد دارن

من اصلا بدم نمیاد که کتاب وفادار به متن اصلی باشه. خیلی هم خوبه. هرکی با هر سلیقه ای می تونه محتوای مورد نظرش رو بخونه. سانسور الزاما مورد منشوری نیست. می تونه فرهنگی ، سیاسی یا هرچی باشه.
مترجم من هم طفلی لابد شخصا مورد خصومت قرار گرفته.

این هم صنفی ها کارهایی کردن و می کنن که الامان....
در روزهای کرونایی که سالن اجبارا باید تعطیل می بود پیام می دادن کی بیام برای فلان کار و بهمان کار. هرچی جواب می گرفتن که تعطیله، اصرار می کردن که یواشکی بیا.تو رو خدا بیا. و ..
که بعد طرف رو توی دردسر بندازن و جواز باطل بشه و ...
خلاصه که جنس خوب کمیابه در این زمانه. بدجنسی و ناجنسی رونق داره.


درآمد... شخصیه البته. ولی راضیه.

عموم جامعه اهل قر و فر نیستن اتفاقا. خیلی ساده زیست هستن. حتی بند و ابرو ندارن اغلب. مشتری ها بیشتر خانومایی که توی بارها و کافه ها و رستوران ها کار می کنن هستن که باید از نظر ظاهر شیک و براق باشن

این بود شنیده های من

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.