پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

و ما أدراک الکرونا

یکی از خواهرا میگه: خودت تشخیص دادی؟ خانوم دکتر...!!!! تو مسموم شدی. کرونا نیست.

اون یکی میگه: منم عینا همین علایم رو داشتم. با داروی فلان و فلان سه هفته ای خوب شدم. کروناست.

یکی از دوستان میگه: تمام علایم کرونا رو مشاهده کردیم ولی تست سه بار منفی شد.

پسربزرگه میگه: کرونا؟ توهم من درمان شده. مال تو شروع شده. یه چیز دیگه ست بابا.

پسرکوچیکه میگه: تو که نمیای ثبت نام با ما؟ میای؟ نمیای دیگه.

آقای همسر میگه: همون کروناست با تغییرات جدیدش. اینقدر نخواب. فلان چیز رو ( هر چی که بذارم روی میز برای خوردن، صبحونه و ناهار) نخور. اونو( هرچیزی که منع داره یا توصیه شده که نخورید بهتره) بخور.کلا سیستم نقضِ هرآنچه انجام میدی.

دمنوش ها، روغن ها، گرمی ها، سردی ها، آنتی بیوتیک ها، مسکن ها...

من... ، گیج گیجی می خورم  و جمجمه به مغزم فشار میاره و هم زمان توی معده م ده نفر دارن خنج می کشن به دیواره ها و می خوان سوراخش کنن و بیان بیرون.گاهی اونقدر حالم بد میشه که فکر می کنم همین الان می میرم. به مکافات بلند میشم میرم توی تخت.میگم لااقل جلوی چشم این طفلی ها نمیرم.نترسن. بذار بعدا پیدام کنن. و یه وقتایی می بینم نه قابل تحمله. می گذره.

اگه اونی که اسفند ماه مبتلا شدم و  انگار همون ده نفر، بی رحمانه گلو و نای و ریه رو چنگ می کشیدن، کرونا بود، این چیه؟ اگه این کروناست، اون چی بود؟ اگه هردوشون کرونان، اصلا خود کرونا چه خباثتیه. اگه هر دو نیست، اینی که هیچ کدومش کرونا نیست چه هیولاییه.


پسربزرگه شب تا صبح بیداره. صبح تا غروب لالا. دیروز بهش میگم خوابت رو تنظیم کن. درست زندگی کن. شبا بخواب. حق به جانب میگه:

-اگه من بخوابم کی نیمساعت یکبار بیاد تو رو چک کنه که نفس می کشی یا نه. همه که خوابن. لااقل یکی بیدار باشه مراقبت باشه.

از این حجم مسئولیت پذیری و شفقت، رقیق شدم اصلا.!!!

برم بهش بگم شب تا صبح چت و تلگرام و اینستا و فیلم و سریال می بینی بچه! مقصود اونان ، کعبه و بتخانه بهانه!!؟؟

کلا این پسرها پررو بازی هاشونو از کجا یاد می گیرن؟


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.