حکومت های توتالیتر و انحصار طلب از یک فرمول و قاعده ی معین پیروی می کنند. یک دشمن فرضی در نظر بگیر و آن را برای مردمانت غول بی شاخ و دمی بنمایان و ترس به جان شان بریز و آنقدر مردم را در مضیقه ی مالی و فرهنگی نگه دار که برای کوچکترین نیازهای طبیعی محتاج لقمه نانی باشند که پیش پایشان پرت می کنی. سپس حکومت کن.
جامعه ی به تصویر درآمده در 1984 نیز آینه ای تمام قد از اجرایی شدن این فرمول است. جنگی همیشگی و دایمی میان کشوری که وینستون در آن زندگی می کند و کشورهای دیگر برقرار است. مردم نباید اهمیت بدهند که وسط سخنرانی ممکن است اسم کشور دشمن تغییر کند و دشمن به دوست تبدیل شود و دشمن جدید قد علم کند، نکته ی مهم این است که مردم در همه حال باید شیفته و داوطلب جنگیدن باشند. طرف مقابل مهم نیست.
رهبری نیمه خدا، حب و مهرش را به زور و جبر به مردم کشور حقنه می کند و مردم باید در تمامی احوالات به او ابراز عشق کنند زیرا تمام اعمال و رفتارشان توسط دستگاه های تله اسکرین گزارش می شود و وای به حال کسی که اندکی از مسیر این ستایش و چاکری کج روی کند.
فرایند بچه آوری، به قصد ازدیاد جمعیت برای لشکر همیشه آماده به جنگِ برادربزرگ است. نه عشق و لطفی دارد نه تمایلی غریزی، زیرا بعنوان پدیده ای گناه آلود و شوم معرفی شده. شکلات و شکر و شراب و نان و خانه ی بزرگ و امکانات رفاهی سهم از ما بهتران و رده بالاهای حزب است و اعضای عادی حزب، حتی کارمندان سرسپرده، باید از تولیدات شیمیایی و تقلبی مابه ازای محصولات اصلی استفاده کنند. طبقه ی کارگر مورد تفتیش عقاید و رفتار قرار نمی گیرد، چون اصولا در رده بندی اجتماعی جزو بشریت محسوب نمی شود و مثل ماشین فقط باید کار کند و در فقر و فاقه به سر ببرد.
ذره ای مخالفت و تمایل به عصیان در افراد، بلافاصله تشخیص داده می شود و پس از شکنجه های مداوم و تاثیر مخرب بر روان افراد، از آنها موجوداتی می سازد که انگیزه ی قبلی را از دست داده اند و حاضرند برای کمتر شدن شکنجه، عشق را قربانی کنند و در نهایت به موجود بی اختیاری که هدف حزب است و کارش عشق ورزیدن به برادربزرگ است، مبدل می شود.
1984
جورج اورول
انتشارات نیلوفر
-دگرگونی مفاهیم عشق، خانواده، صلح، دروغ، در اثر آموزش های طبقه بندی شده در سازمان های مختلف از جمله کارهای حزب است.
-جاسوسی مردم از یکدیگر کاری طبیعی و عادی ست.
-مردم در بی خبری از گذشته قرار دارند. اخبار و اطلاعات مربوط به گذشته نابود و با اطلاعات جعلی جایگزین شده. پس در پذیرش وضعیت فعلی به انفعال دچارند و تصور نوع دیگری از زندگی ندارند زیرا معیاری برای یک زندگی نرمال و طبیعی در اختیارشان نیست.
-شباهت میان حزب خیالی این کتاب و حکومت های حقیقی جهان ، فرمول یکسان را تایید می کند. حکومت استالین بعد از فروپاشی حکومت تزاری نیز به همین شیوه جامعه را به مسلخ کشیده بود.
-به توصیه دوستی (جراحی روح – محسن مخملباف) را هم خواندم. همین قاعده ی تثبیت شده در آن جاری بود. شکنجه تا بالاترین حد توحش( از حیث روانی و جسمی) و فریب مخالفان باعث می شود، شخص عصیانگر زندگی بی هدف و بی انگیزه را به ادامه ی مبارزه ترجیح بدهد و زندگی و مرگ برایش علی السویه باشد.
-زبانم در دهان باز ، بسته ست!
سلام .منم نصفشو خوندم حالم بد شد .عجیبه هاو
توی همین روزها یه جمله ای خوندم تقریبا با این مضمون:
به این فکر کردین که ممکنه حاکمان دنیا 1984 رو بعنوان فرمول حکومت پیش روشون گذاشته باشن و ازش کپی می کنن؟
سالها پیش، نمیدونم چرا نصفشو خوندم.
دوباره برم سراغش.
وحشت و هراس تطابقش با امروز و دیروز و فردای بشر رو به جان می خرید