پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اصوات عاطفه دار

از کتابهای صوتی توی کانال حرف زدم. ( یعنی یه وقتها حال وبلاگ نیست و توی کانال می نویسم...).

بابا لنگ دراز رو با تنطیم رادیویی شنیدم. خلاصه بود. صدای گوینده با اینکه حرفه ای بود و تکیه ها و عواطف کلام رو خوب در آورده بود، اما بخاطر اون سرسپردگی آدمیزاد به نوستالژی های بچگی، چیز غریبی بود برام.

جرویس پندلتون از چشمم افتاد و دیگه کراشم نیست!!! جروشا ابوت رو با پولش استثمار کرده بود و در حالی که جودی در مورد خرید هر چیز کوچک و بزرگی بهش گزارش می داد و برای رفتن یا نرفتن به جایی مدام یادآوری می کرد که داره با پول بابا لنگ درازش زندگی می کنه و موافقت و مخالفت اون بخاطر همون پول خرجی باعث میشه جودی گاهی از  علایق خودش چشم پوشی کنه و جرویس پندلتون عاشق کنترل گری بود که تا فصل های آخر، جودی رو پنهانی کنترل می کرد، حالم رو بد کرد.

بعضی چیزها رو باید در سنین خامی و نادانی خوند تا ازش لدت ببری.

خوندن با دید انتقادی لذت رو از آدم می گیره. و شرحه شرحه می کنه.

خلاصه که نسخه ی بابا لنگ دراز پیچیده شده رفت.


بلندی های بادگیر  Wuthering Heights     ، گویندگی عالی و محشری داشت. صداپیشه ها خانم و آقا بودن. لحن رو عالی درآورده بودن.

چرا میرم سراغ کتابهای تکراری که قبلا خوندم؟ نمیدونم. شاید می خوام دوباره از سرنو کشف شون کنم. وقت خوندن چشمی کم دارم. اما وقتهای زیادی برای شنیدن دارم. جلوی اجاق گاز، جلوی سینک، وقت پیاده روی.

اوایل بیست سالگی که خوندمش از هیت کلیف متنفر شدم. توی کلاسهای زبان که خلاصه ش رو خوندیم هنوز ازش متنفر بودم. و با شنیدن نسخه ی صوتی باز هم تنفرم کم نشد که بیشتر شد. حیوان وحشی!!!

البته همه مون یه هیت کلیف وحشی در درون مون داریم.

نظرات 1 + ارسال نظر
طوبی جمعه 17 مرداد 1399 ساعت 04:57 https://40-years-mind.blogsky.com

من هنوز عاشق جودیم .تو دبیرستان آشنا شدم تو دانشگاه برای بار صدم با کتاب دشمن عزیز می خومدمش

می بینم که منم هنوز عاشق جودی ام. اما جرویس بره پی کارش دیگه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.