پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

از من ، به جاشوا

آقای جاشوا  بلاه بلاه بلاه ...( این بلاه بلاه فامیلی اش بود که برای حفظ امنیت این حیوانکی !!!! نگفتمش)

به خدا من نمی خوام با شما وارد ارتباط کاری و تجاری بشم. جان مادرتان پیشنهاد تبلیغات و کمرشال و ادورتایزینگ هاتان را ببرید برای آدمهایی که بیرون از این گربه هه زندگی می کنند. ما درون این گربه هه حتی نمی توانیم از اپلیکیشن های گوشی هامان استفاده کنیم. ( آنها که آیفون دارند تایید می کنند).ما تحریمیم. یک جور تحریمی که خودمان دوستش داریم  و آن را برکت می دانیم  و ازش فرصت می سازیم. که البته پیشنهاد کاری شما در دایره ی این فرصت ها قرار نمی گیرد. اگر پیشنهادی در خصوص گران کردن پراید، سکه، مرغ، گوشت، ماکارونی و لبنیات دارید، بسم الله. وگرنه بروید سراغ آدمهایی کمی آن طرف تر از این گربه هه، دقیقا آنور خط مرزی، که  تحریم نیستند و دلشان غنج نمی زند که از تهدید فرصت بسازند و می توانند لااقل یه عدد یک دلاری  در ازای تبلیغلت مورد نظر شما ،ازتان دریافت کنند. ما همین را هم نمی توانیم. حساب های ارزی مال امثال ماها نیست.


باقی بقایت

جان مادرت دیگر پیام فول انگلیش برایم نفرست.

کلافه شدم. این چهارمین پیامت بود.

پیام هاتان را هربار حذف می کنم. چون یاد فرصتهای سوخته ام می افتم و سرخورده می گردم!


سینسرلی پری.



-مدتیه پیام دعوت به همکاری در تبلیغات در کشورهای لاتحریم،  لافرصت و لامذهب!  برای آیدی وبلاگم میاد. مام که چشم و دل سیرررررر... جواب مون منفیه!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.