پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

قدغن

دختر تالشی رو که پدرش اون جور با قساوت سر برید، یه عده از خواهران  اهل بیت چی چی الحوزه بیانیه دادن که: بفرما.. وقتی میگیم ازدواج توی سن پایین خوبه. میگین کودک همسری ممنوع! اینم نتیجه ش!( خب خواهر من اگه هورمونهای شما اینقدر فعاله توی اون سن، شما بفرمایین کودک همسر بشین.بذارین بقیه ی دخترکان این خاک خاکبرسر شده، نفس بکشن، دور و بر خودشونو بشناسن. بفهمن زن بودگی و مادر بودگی یعنی چی. بعد تشخیص بدن که با کی هم رای و هم دل هستن تا باهاش برن زیر یک سقف).

دختر آبادانی رو که لب شط سربریدن ، یه عده گفتن( اول برو ببین چی کار کرده.خیانت کرده. فرار کرده. بعد بیا بگو چرا کشتش).یعنی نخواستن و رد کردن یک آدم،  مجازاتش مرگه. اونم  سربریدن لب شط. چقدر عطوفت موج می زنه توی شریان های آریایی تون بابا. گویا خواهر دختر با برادر همین کسی که قتل مرتکب شده ازوداج کرده و مدام مورد ضرب و جرح قرار می گرفته. دخترک رو هم به  به اجبارعقد برادره درآوردن. دخترک بهترین راه رو فرار تشخیص داده. توی این سن، بهترین راه چیه؟ یا فرار یا خودکشی؟ اگه این بچه بزرگتر بود، بازهم فرار می کرد یا سفت و سخت می ایستاد که من این جانور رو نمی خوام؟ کودک همسری خوبه نه؟ یا می زنی توی سرش تا  از ترس حرف گوش کنه، یا از روی کم تجربگی و نادانی و ناآشنایی به حقوق انسانیش، مسیر رو اشتباهی می ره و تو هم قشنگ!!! مجازاتش می کنی.عده ای هم برات سینه سپر می کنن که آفرین..مرحبا...!

گفتم حقوق انسانی. خودم خنده م گرفت. دوچرخه سواری برای خانومها که ممنوع شده بود. ترک موتور نشستن رو هم ممنوع کردین؟ آخه چی توی مغز کپک زده و پر از لجن تون موج می زنه؟ با دیدن زن، ترک موتور شوهرش یا موتور مسافرکش یا اصلا موتور هزار!!! چه تصویری میاد توی ذهن بیمارتون مگه، که دنیا را به کیش خود می پندارین؟

سگ و شیشه ی دودی هم مظاهر فساد اعلام شدن. بخ بخ!  از این کشف و دریافت. بخ بخ! فساد اون چیزی که باعث میشه بخشی از این مملکت رو رفاقتی بزنن به اسمت نیست! اون چیزی که دکل و دلار و زمین و کوه و جنگل رو اَجی مجی لا ترجی غیب می کنه نیست! سگ داشتن فساده! ای اف برشما ملت فاسد سگ پرور که باعث شدین ماها توی فقر و فاقه دست و پا بزنیم و بترسیم که مبادا گشنه بمونیم و کسی نباشه یه لقمه نون بده دستمون. سگهاتون رو جمع کنین تا همه خوشبخت بشن. دود شیشه هاتونم با دستمال پاک کنین.

ببینم چند سالته؟ مجردی هنوز؟ بیا جریمه شو بده. ما باید منبع مالی داشته باشیم تا کودکانی که همسر می خوان رو ساپورت کنیم.

هووووی..عابر پیاده! بیا ببینم... صورتت اسکن شده. شماره ی ملی ت اینه. داری راست راست می چرخی سی خودت؟ بیا جریمه بده ببینم. می خواهیم از قِبَل این جریمه ها دود شیشه ی ماشینا رو پاک کنیم. سگها رو اخته کنیم. خودتونو خفه کنیم اصلا.

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیه پنج‌شنبه 29 خرداد 1399 ساعت 11:24

من کلا اخبار نمی بینم و مطالب مرتبط با این موضوع رو نمی خونم که بیشتر از این اعصابم خورد نشه ولی وبلاگ شمارو که نمی تونم تحریم کنم خیلی عالی نوشتین ولی اعصاب خورد کنه چیزی که بیشتر از این دو تا خبر منو می ترسونه و اذیت می کنه همین نظرات و اعتقادات موافق با این قضیه است حالا اون خواهران حوزه هم خاص هستن وقتی تو وبلاگ می خونی راننده و پرستار مرد و ... می گن پدره حق داشته این منو می ترسونه حالاحالا ها کار داریم تا ادم شدن مگه امسال اصلن تابستون داریم که اینا باز شروع کردن

کار بسیار خوبی می کنین که اخبار نمی بینین.
تابستون، زمستون، بهرحال باید یه چیزی باشه که مردم فکر نکن پلیس حواسش به همه چی نیست.پلیس حواسش به همه چی هست!!!!!
یه وقت فکر نکنیم ول مون کردن دیگه نگران مون نیستن خدا نکرده. باید هر روز یه دستور جدید بدن که بفهمیم چقدر دوست مون دارن.

طوبی چهارشنبه 28 خرداد 1399 ساعت 11:34 https://40-years-mind.blogsky.com

چی بگم والا .حرفتون را در بست قبول دارم ولی پرسیدن بگید این به من گفت . میان نگاه می کنن یه زن چهل ساله مجرد که دم دم های جهنم کار می کنه و همینطوری هم مشت مشت قرص می خورده می گن این خدا به کمرش زده , شما اهل قلمین یعنی همین طوری هم دشمن شماره یک هستید تازه من اهل آناناس نیستم
ببخشید نمی خوام خدا نکرده نوشته زیبای شما را لوث کنم فقط عصبانیت شما را به شدت درک می کنم مخصوصا که در محیط کارگری کار می کنم و اوضاع اسفناک و فقر همه جانبه رو می بینم گفتم هردومون از این حال در بیایم.جدا از شوخی کاشکی قلم شما رو داشتم که در مورد ظلمی که به کارگری می شه که تو اون محیط های پر از اعتیاد و فروش مواد باز تصمیم گرفته سالم بمونه و کار کنه بنویسم.البته چراش رو هم من می دونم هم شما .

بنویسین. شما همبنویسین از هر چی می بینید و حسش می کنید. اگه گفته نشه چطوری به گوش بقیه برسه؟
منم هنر نمی کنم. نشستم توی خونه م و خونم به جوش میاد و چهارتا کلمه می نویسم که خشمم تخلیه بشه. اونی که رنج و عذاب واقعی رو می کشه من نیستم. من فقط گوینده ی بی عملم. بی نوا اونی که وسط میدونِ این ماجراهاست.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.