می گوید توقع وفاداری و نکوهش خیانت از پیامدهای رمانتیسیزم است. از آغاز خلقت، جفت ماندن زن و مرد برای تولید مثل بوده. نه حتی لذت. عشق نیز زاییده ی رمانیتک بازی هایی ست که وارد فرهنگ بشری شده. و همین تهاجم به سرشت و طبیعت خلقت باعث شده انسانها از یکدیگر متوقع باشند با پایبندی و تعهد. بین حیوانات چنین چیزهایی برقرار نیست و انسان بعنوان حیوانی دوپا، خود به دست خود قواعد و قوانینی برای سخت تر کردن زیست خویش ساخته.
رسانه های خبری را نکوهش می کند و آدمهای معتاد به اخبار ورم کرده از حجم فاجعه و مصیبت را بیشتر. می گوید ما عادت کرده ایم هر روزمان را با دنبال کردن اخبار قتل و تصادف و تجاوز و سرقت شروع کنیم و هرچه مورد دلخراش تر و خون ریز تر باشد، بیشتر ارضا می شویم.
و هنر:
این از همه تکان دهنده تر است. می گوید آن بخشی از هنر مورد پسند ماست که در آن احساس خلاء و پوچی کرده ایم. تمایل مان به چیزهای ساده و مینی مال یعنی پُریم از زرق و برق و ادعا و لاف و گزاف. تمایل به زرق و برق و لاکچری گری یعنی درون به شدت فقیر و آزمندی داریم که با دکورهای طلایی و متظاهرانه، سیرابش می کنیم.
هنری را می ستاید که نقصان و کاستی را نمایش بدهد. چرا که آدمی را ناقص می داند و می گوید که انسان باید به این کاستی و ناکاملی خویش، آگاه شود.
عشق ، کار و منزلت در عصر مدرن
آلن دوباتن
نشر فرمهر
سلام علیکم .اتفاقا ایشون از نویسنده گان مورد علاقه من هستند . بخوانید در حد کراش -معادل فارسیش چیه -
خلاصه منو و آقای پدر دوباره همکاریم . یعنی زوری به من می گه ولی یک دشمن مشترک داریم اونم صادق نامیه که وحشتناک از زیرکار در رو و مرتب پای کتریه . فعلا تو این جبهه صلح نا نوشته امضا کردیم . بعد از اون ور می خواد مثلا با من رله شه میاد می گه خسته شدی ؟ می گم آره . دو دقیقه بعد دوباره خوناشام وار برمی گرده: این ورق ها رو نوار بزن . ای خدا .یعنی هر روز می گم پدرتو رو اره ننداز ! پدرتو رو اره ننداز ! مانترای جدیده .
به به... از این طرفا...
دلمون تنگ شده بود براتون خانوم.
صادق رو صدا کنین بهش سفارش پدر رو بکنم یه وقت بلایی سرشون نیارین.