پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

فصل گریه هات دور باد

دختر و پسر جوان( زن و مرد جوان شاید) روی چمن های پارک نشسته اند. نزدیک هم. خیلی نزدیک هم. دختر محو تماشای پسر است. دور و اطراف را به هیچ می انگارد.کسی را جز پسر نمی بیند. غرق شده توی صورت پسر.

پسر دراز کشیده روی چمن. سرش روی پای دختر است. دختر خم شده توی صورتش. آنقدر مهربانی می بارد از تمام اجزای چهره اش که چمن های اطرافش انگار می درخشند از تلالو فوران این همه عشق.

چقدر طول می کشد تا پسر ران دیگری را روی چمن دیگری پیدا کند و سر بگذارد روی نرمای آن و چشم ندوزد به صورتی که با تمام وجود خم شده و مهر می تراود و منتشر می کند سمت مردمکهای او؟

بدبینم. به تمام آنهایی که مهر دریافت می کنند بدبینم. به تمام آنهایی که زلزله ی ویرانگر عاشقی را دریافت می کنند بدبینم.به تمام آنهایی که دنیاشان، دغدغه شان، سرگرمی هاشان، جنسیت دارد  بدبینم.

گاه دزدیده به دختر نگاه می کنم. شادی و بیخودی از خودِ بی حد چهره اش می گیرد مرا. توی دلم می گویم: ای کاش فصل دل شکستنت به این زودی ها از راه نرسد.ای کاش فصل گریه های بلاتکلیفت به این زودی ها نرسد. ای کاش گرما و نرمای رانی که بالش کرده ای برای معشوقت، نمگ گیرش کند و حالا حالاها به فکر رفتن و پشت سر نگاه نکردن  نیفتد. ای کاش ...

که هیچ چیز به دنیا پاینده نیست. هیچ چیز.

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه پنج‌شنبه 22 خرداد 1399 ساعت 08:55

چقد قشنگ نوشتین ادم این دخترای جونو تو پارک و بیرون می بینه چقد افسوس می خوره شما به پسراتون یاد بدین که پسرای خوبی باشن و اذیت نکنن این عاشقای دلخسته رو و هر چند که این دختران که از اول باید قدر خودشونو بدونن

آرزو می کنم که مردهای خوبی بشن برای زن زندگی شون و تلاش می کنم یاد بدم بهشون. اما در نهایت شخصیت و ذات خود آدمه که نقش اول رو ایفا می کنه.چه پسر من چه دختر دیگری.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.