پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اشتیاق خبری

در موقعیتی هستم که ناچار چشمم به تلویزیونه. هندزفری توی گوشمه و صدای تلویزیون رو لای صداهای توی گوشم می شنوم. بیشتر زیرنویس ها رو می بینم. طبق معمول شبکه خبر داره دُرافشانی می کنه.

خبر اول:  درِ یه خونه ای میرن و دانش آموزان فقیر انگلیسی رو نشون میده که توی کل خانواده فقط یک گوشی هوشمند هست و  از تمام افراد خانواده اعتراف می گیرن که همه تون با همین یک گوشی کارهاتون رو ( اعم از شغل و مدرسه و غیره ) انجام میدین؟ و همه تایید می کنن که بله. سر و شکل دانش آموزهای فقیر انگلیسی و پدر و مادر با این همه بچه به خودمون شبیهه. مهاجر هستن. از اونا که هنوز جا نیفتادن و حتی  اجازه ی کار و .. ندارن. خاورمیانه ای هستن. شاید مال یکی دو کوچه بالا و پایین تر از خودمون حتی.

خبر دوم: دولت آمریکا آمار دروغین از تعداد بیکارهای کشورش اعلام می کنه . صداقت نداره.

خبر سوم: توی اسپانیا تخت برای بستری کردن بیماران کرونایی ندارن و مجبورن بیماران رو پدیرش نکنن.

خبر چهارم: در انگلیس خانواده ها شاکی اند که بیمارستانها سالمندان مبتلا به کرونا  رو پذیرش نمی کنن. و راحت میگذارن که بمیرن.

خبر پنجم: در لس آنجلس مردم فقیر غذایی برای خوردن ندارن و گرسنگی در کنار کرونا سبب مرگ شون میشه.

با هر خبری که دیدم و  جملات تایپ و بولد شده  رو و زیر تصویر رو خوندم خدا رو هزاران بار شکر کردم که ما کجا و اونا کجا.

الحمدلله رب العالمین که دانش آموزان فقیر ما همه مجهز به گوشی هوشمندن و تموم گوشی ها به شبکه ی شاد متصل میشه و همه رو شاد می کنه.الحمدالله قاسم الجبارین که آمار ما در تمام زمینه ها مخصوصا آمار بیکاری مون درسته و مو لای درزش نمیره. الحمدلله غیاث المستغیثین که ما هیچ جا برای پذیرش بیمار کرونایی تخت کم نیاوردیم و توی این سه ماه خیال مون رو تخت کردن از این بابت. الحمدلله  دافع البلیّات که ما سالمندان رو تکریم می کنیم و توی آی سی یو بخاطر خالی نبودن تخت، سیم و اتصالات دستگاه های حیاتی سالمندترین بیمار رو نمی کشیم تا مریض جدید پذیرش بشه. الحمدلله  عالم الخفیّات که ما مردمانی نداریم که از گرسنگی بنالن و احتمالا بمیرن. همه نون و کباب  غاز می خورن.

وقتی میگم اینقدر نزنین روی شبکه های خبر و با صدای بلند خبرهای شاد پخش نکنین توی چهاردیواری خونه، عواقب داره. بعدش هی نیایید اخم و تخم کنین که اینا رو ننویس و بترس و ...


بگذریم که  گوینده با چه ذوق و شوق زائدالوصفی این خبرها رو می خونه. انگار توی دلش!!! عروسیه.

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 6 خرداد 1399 ساعت 11:37

و من همیشه خدارو شکر می کنم که کارمند صدا و سیما نیستم بیشتر از این جای تظاهر و دورویی ندارم در همین حد ازم برمیاد که هر روز مقنعه سر کنم و فحش بدم به مخترعش که اخه با خودش چی فک کرده کیسه دوخته واسه موهای بدبخت بعد بیام اداره فخیمه دولتی و کار کنم تا ظهر و بگم دیشب خونه همسایه مون ماهواره داشت بفرمایید شام نشون می داد

امان از این ریاکاری و دورویی که ناچاریم بهش تن بدیم. امان از این همه سال که ما رو با این سیستم ریاکارانه بار آوردن و مجبورمون کردن به خلاف ذات و طبیعت رفتار کردن.

طوبی دوشنبه 5 خرداد 1399 ساعت 03:04

چشم هر چی شما بگید . پنج عدد کمپوت آناناس تهیه گردید
خدا رو شکری دست بردار نیستین . من جدی جدی اخبار ایران رو حتی تو رادیو تاکسی هم نمی تونم بشنوم . شما هم گیر دادین والا نگرانم براتون

چه کنم خب؟
بشنوم و از خشم منفجر بشم؟
دوتا کلام بگم لااقل!

مرسی از آناناس. موجب دلگرمی شد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.