پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

رنگ جنون

باز هول افتاده به جانم که زنده می مانم تا آخر خواستگاری؟ نه، تا آخر عروسی، نه اصلا...تا سفر به شرق و ...

زنده می مانم که خاصه ی سفید و جومن قرمز را ببرم بدهم دست مادر عروس و بگویم: ( دخترتو به من میدی؟ )

بچه امروز بیرون رفت. تا شهری دیگر و تا خط آهن. کارت و جاسوییچی اش را شستم و  با پولهای کاغذی اش توی آفتاب پهن کردم. انگار شک افتاده باشد به جانم، یک بند سرفه کردم. سرفه های خشک و پشت سرهم. فقط غصه ی یک چیر را خوردم. زنده می مانم که نقش پرنده ی آسمان را روی پارچه ی ململ گلدوزی کنم یا نه؟ می مانم که برنج لیلافر بخرم و بپزم و پیاله پیاله به مردم بدهم یا نه.

باز عاشق شده ام.  باز مجنون شده ام. باز عشقی به دلم درافتاده. باز همه چیز می چرخد توی سرم و تعادل ندارم. تلو تلو تلو می خورم. باز چشم چشم می کنم که آیا کی را کجا ببینم یا نبینم. آیا با من حرف بزند یا نزند. اصلا زنده می مانم که حرفها را بزنم یا نه.

زنده ماندن و نماندن حرف من نیست. حرفهایی ست که می آید و نباید برود.

باید زنگ بزنم و بپرسم.باید بپرسم. باید مو به مو بپرسم.

بپرسم با من جفت می شوی؟ جفت من می شوی؟ همسفر من می شوی؟

نظرات 2 + ارسال نظر
اعظم دوشنبه 15 اردیبهشت 1399 ساعت 13:02

یادم نبود اینجا نظر گذاشتم:)))
منو باهوش:)))
نه والا هوشم کجا بود:)))

اعظم چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399 ساعت 13:32

قصه کرونایی؟ یا چی؟

لا کرونا


خیلی باهوشین هاااااااااااااااا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.