پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

همسرآزاری

آقای همسر ظهر گوشیش رو باز کرد و گفت: دعواو اختلاف های زن و شوهری زیاد شده.  وی.بهداشت یه پیام داده که موارد کودک آزاری و همسرآزاری رو به این سامانه اطلاع بدین. برای تو هم اومده حتما.

گفتم: آره شنیدم سرتاسر جهان دچار این مساله ان.اصلا هم عجیب نیست.

پسرک پرید وسط که: مگه همسرآزاری هم داریم؟ من فقط کودک آزاری شنیدم.

گفتم:آره داریم.خوبشم داریم.

پرسید چطوری آزار میدن؟ مثل شما که کودک آزاری می کنید نت رو قطع می کنید، تبلت و گوشی رو می گیرید؟

گفتم:نه. جر و بحث می کنن. کنترل شونو از دست میدن. کتک کاری می کنن. با دست، اشیا و هر چی شد به هم حمله می کنن.

گفت:خودم می دونم. تو فیلما دیدم. بعد آقاهه خانومشو هل میده. سرخانومه می خوره لبه ی میز. خون میاد. آقاهه از ترس فرار می کنه. بعد پلیس میاد. آقاهه تمام عمرش در حال فراره و آخر فیلم می فهمیم خانومه زنده مونده.

آقای پدرش گفت: فیلم چیه؟ توی واقعیت اتفاق میفته. تو  چون ندیدی برای همین برات فیلم و داستانه.

نگاهی به آقای همسر انداختم. نگاهم پیام مهمی داشت: ( میای ما هم از این مدل همسر آزاری  ها کنیم که بچه حسرت به دل از دنیا نره؟)



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.