پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

ویروس

رفتم دندون پزشکی که خمیر روی دندونم رو برداره. دو تا خانوم ماسک زده به علاوه ی خودم با ماسک سفید و دو تا منشی با ماسک آبی و دکتری که همیشه ماسک داره، جامعه ی کوچکی زیر سقف مطب دندونپزشکی بودیم. توی خیابون هم تقریبا شصت هفتاد درصد از آدما ماسک دارن. وقتی از کنار هم رد می شیم نگاه مشکوک مون رو میندازیم تو چشم هم که (مبادا تو مریضی و منو آلوده کنی). توی مطب هم با فاصله نشسته بودیم. هم امروز هم دو-سه باری که رفته بودم. این فاصله هه طوریه که انگار فراری هستیم از هم. انگار مطمئنیم اون یکی حتما ناقل یا مبتلاست و باید ازش دوری کرد.

دارم فکر می کنم بعد از تموم شدن قرنطینه باز می تونیم کنار هم بشینیم؟ البته که می شینیم.اما آیا می تونیم با اطمینان و بدون بدبینی بشینیم؟ می تونیم وقتی کسی زمین خورده دست دراز کنیم سمتش تا بلند بشه. زیر بغلش رو بگیریم و تا جایی همراهش بشیم؟ اصولا می تونیم جسم دیگری رو بدون ترس و شک لمس کنیم؟

قرنطینه نوعی فرهنگ سازی با خودش آورده که تحمیل شده به جامعه ی انسانی. مسلما همه بعد از ورود به خونه به شستشوی دست اهمیتی که الان میدن نمی دادن. هیچ کس ، مگه فرد بیماری که دلش بسوزه که بقیه ازش نگیرن، با آنفولانزای فصلی ماسک محافظ نمی زد. الان مساله مرک و زندگی مطرحه. خانم مسنی جلسه ی قبل توی مطب بود که اصرار داشت دو تا دندونش همون لحظه کشیده بشه. حاضر نبود بره بیرون عکس دندون بگیره و دکتر بررسی کنه که آیا دندونهاش رو میشه نگه داشت یا نه. بلند بلند با استرس می گفت: ( نمیرم..من نمیرم عکس بگیرم. همه جا آلوده ست. کرونا می گیرم. بِکِش هر دوتا دندونمو).

حیف که این ویروس بی پیر  با آمار بالایی مرگ آوره . با کسی شوخی نداره. وگرنه از این خیابونها ، از مطب ها، صف نونوایی ، لبنیاتی، پروتیینی، قصابی و  سوپرمارکتهایی که  پره از آدمهای ماسک زده، می شد چه موقعیت های  جدی و رئال و حتی طنازانه  برای شوخی و نوشتن طنز در آورد.

آخه لعنتی تو از دستکش نایلونی هم رد میشی. ماسک های یک لایه هم که شوخی زشتی بیش نیستند با تو.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.