پسرک دیروز یه تست نتی نشونم داد که سن عقلی رو از سن واقعی تشخیص می داد.
سن عقلی پسرک سی ساله بود. یعنی هفده سال بزرگتر از سن واقعیش. کلی تشویقش کردم و به به و چه چه ، که آفرین! تو با هوشی! خیلی هم عاقلی و اینا.
گفت بیا تو هم بزن. زدم. سن عقلیم چهارده سال از سن خودم کمتر بود. به پدرش گفت بزن.زد. دوازده سال از سن واقعیش کمتر بود.
خب... آبرو حیثیت مون درخطر افتاده بود نافرم!
گفتم: یعنی من دلم و روحیه م وکودک درونم چهارده سال از سن واقعیم جوون تره. برای بابا هم همین.
گفت پس یعنی کودک درون من پیرشده؟ من شاداب نیستم؟ خموده و پیرم؟
یکی بیاد قرنطینه رو تموم کنه. من کم آوردم دیگه!