هفته ی دوم یا سوم غصه ام بود ، عکس درب و داغون بی آرایشم با موهای پس رفته ی درهم گوریده را برای اولین بار دید. آن هم منی که هرگز هرگز هرگز توی این سالهایی که عکس می فرستم برای کسی، عکسم نامرتب و بی آرایش نبوده.حتی حالت چشمهای پف کرده ام تلخ بود. اندوه داشت.
سین شد. چند ثانیه تاخیر افتاد تا جوابش را ببینم. فهمیدم که جا خورده. که خیلی جا خورده .نوشت:( پری این تویی؟ چه کردی با خودت؟ غصه چه کرده با تو ؟)
خواستم بگویم( من همینم. همینی که می بینی. نه آن که پشت نقاب رنگ و لعاب دیده ای).
حوصله نداشتم. چیزی نگفتم.
سلام خوبین .
بخدا همه ما یک ماسک رنگی رنگی داریم که بقیه می بینند وگر نه دوست آشنا اصلا نگاهم نمی کنند .
شما هر روز چند تا نوشته می گذاشتید مواظب خودتون باشید.
سلام
بدون ماسک و نقاب نمیشه زندگی کرد