پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خواننده ی خواب عمیق گلستان

ضحی کاظمی زنگ زد و خندان و شاد در مورد گلستان حرف زد. از داستان خوشش اومده و می گفت بازیهای فرمیک زبانی و زمانی کتاب رو دوست داشته. می گفت با خوش بینی سراغ کتابم نرفته( یعنی فکر می کرده زرد نویسم؟؟؟ ) و از نگاه داستان به جنگ و دوران جنگ و زندگی یی که زیر پوست جنگ در جریان بود، اعم از عروسی ها، دوستی ها، خواهرانگی ها، عاشقی ها و شیطنت های دخترهای نوجوان تعریف می کرد.

بهش گفتم داستان رو توی چه دسته ای قرار میدی؟ گفت: رمانس خانوادگی با ارزش ادبی  .

خب... معلومه که کلی کیف کردم و کلی ذوق کردم و کلی دلم قیلی ویلی رفت که نویسنده ی کاربلد و ژانر نویس کتابم رو بخونه و علاوه بر خوندن ازش خوشش بیاد تا حدی که شخصا بهم زنگ بزنه و نیمساعتی در مورد کتاب حرف بزنه و هی تحسین و تعریف کنه.

یکی منو بگیره که نرم آسمون. یا غش نکنم بیفتم روی زمین!

اینها رو بذارم کنار این موضوع که اصولا ضحی خونگرم و صمیمی و صادقه و واقعا خوشحالم که باهاش ییشتر آشنا شدم.

گفت پرتقال خونی رو هم می خونم. از قلمت خوشم میاد. با خلوص و خوب می نویسی.

خب دیگه... بیشتر از این تعریف نکنم و خواننده ی وبلاگ رو دچار ایموجی ( ایششششششششششش) نکنم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.