پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

گفتم می کشمت اگه سرمام بدی

دیشب رفتیم دیدن کربلایی های فامیل نزدیک. از هر خانواده سه تا پنج نفررفته بودند. با صورتهای آفتاب سوخته و چشمهای ورم کرده،  هر کدوم از روبوسی امتناع کردند و گفتند:

(روبوسی نمی کنم. سرما خوردم. یه وخ نگیری).

در عوض قبل از شام، موقع شام  و تا آخر مجلس هی بیخ گوش و توی صورت و دهان آدم خاطره تعریف کردند و از حماسه آفرینی های دیگری در مکان های مختلف عراق گفتند و خندیدند.

الان من و پسرک کاملا  علایم سرما خوردگی را داریم. بقیه هم انشالله که نگرفته باشند.

مخصوصا پسرک با شاهکار دیشبش...رفته زیر پتو و می نالد که ( من مریض شدم. تموم تنم خسته ست. در د می کنه )

نظرات 1 + ارسال نظر
reihaneh پنج‌شنبه 25 مهر 1398 ساعت 15:26 https://bigtasmim.blogsky.com/

جالب اینه پیاده روی اربعین رفته اند و اربعین نشده همه برگشته اند

البته که جان عزیزتر از هرچیزه!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.