پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اینجا کسی مرده؟

با وجود پرداختن به مرگ و حالت شبه مرگ در تمام فصل های داستان ، اما دغدغه ی اصلی این کتاب محک زدن از خودگذشتگی آدمها برای یکدیگر است.عشق پرشور زمینی ( سحر و دانیال)، عشق آسمانی( مهشید و پسرش)،عشق دمدمی ( سیمین و سینا) ، نفرت( سالومه و پدرش) ،وابستگی( مریم و خواهرش)، سیر و سلوک ( عادل) ، بهانه هایی هستند برای آزمودن آدمها.

مساله ی مرگ و بازگشت به زندگی از لبه ی پرتگاه کما، پنج نفر با روحیات متفاوت را در جهانی موازی دور هم جمع کرده. هرکدام با توجه به استعداد و بستر آماده در زمینه ی عرفان و تعالیم آن، می بایست آزمونی حقیقی و جانفرسا را از سربگذرانند و در قبال آن ، جان فرد عزیز به کما رفته شان را نجات بدهند. واکنش این پنج نفر با آزمون با شیوه ای متناسب با روحیات خاص خودش ، از نقاط قوت داستان است.

جهان داستانی متفاوت ضحی کاظمی ، در چند کتابی که از او خواندم مشهود است. نوشتن در مورد عوالمی که حقیقی بودن با نبودنش همچنان جای بحث دارد، جسارت نویسنده را نشان می دهد.

دانیال بی اعصابی که مدام  جهان و آدمها را با ناسزاهای رکیک می نوازد، عاشقی تمام عیار و بی چون و چراست. سینا توهم عاشقی دارد و خجالت و شرمندگی اش به قوت در فصل های پایانی داستان حس می شود. دغدغه های زنانه و انسانی مهشید بشدت ملموس و فراگیر است و از جانب خواننده پدیرفته می شود. مریم بار عشقی ممنوعه را به دوش می کشد و گویی تقاصش را پس می دهد. سالومه بیقرار و آشفته به انتقام و مقابله به مثل ایمان دارد و در نهایت عادل ناظر و شاهد تمام ماجراست گرچه زندگی خودش نیز دستخوش طوفان است. وجه اشتراک همه ی این آدمها بجز سالومه ( که بُر خوردنش با این آدمها قابل هضم نیست)، تمایلات و گاها تعالیم عرفانی ست که با آن برخورد داشته اند. اگر چه خاستگاه این تعالیم مکاتب هندی، اسلامی،اشراق و مولاناست، اما در نهایت مجموع پریشانی ست و آدمهای پراکنده را در یک لابی و یک فضای مشترک دور هم جمع می کند.

زبان روان و روایت ساده ی داستان ، سرعت قصه را بالا برده و اثری خوشخوان را پدید آورده.

اینجا کسی مرده؟

ضحی کاظمی

انتشارات مروارید

-کتاب را در سفر خواندم و یکی از چیزهایی که خاطره ی این سفر را همیشه برایم پررنگ خواهد کرد، همین کتاب است.

-زمینی بودن عشق طبیعیِ سحر قصه را خیلی دوست داشتم.

-از ضحی کاظمی /کاج زدگی/ را خوانده و /شهر آدم نباتی ها/ را با تعریف پسرکم شنیده بودم. علاقه اش به جهان سوررئال و فانتزی در فضای ادبی ایرانی جای مشخصی دارد.

-در نهایت: کاش راهی برای معامله کردن مرگ و زندگی آدمهای عزیزمان داشتیم و می شد بیشتر نگهشان داشت.


بعدا نوشت:

-حین خواندن هی دلم می خواست با ضحی حرف بزنم و هی سوال بپرسم و هی جواب بگیرم.اما مثل یک خواننده ی خوب، قصه را سرکشیدم و نوشیدم و دوستی با نویسنده را با حرمانی جانکاه ندیده گرفتم. گرچه بعدتر باهم حرف زدیم در مورد کتاب.

-نویسنده ی صمیمی و متواضع را باید خیلی خیلی دوست داشت. پس می دارم.( سلام ضحی)


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.