پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پلاک

پسرک با وجود اینکه به معلم های امسالش روی خوش نشون میده، همچنان در آتش عاشقانگی برای معلم پارسالش شعله وری می کنه. چند وقت پیش شب هنگام از خرید می اومدیم. ماشین وارد پارکینگ شده، پسرک گفت:

-مامان ماشین سفیده رو جلوی خونه دیدی؟

-نه

-فکر کنم ماشین آقای فلانی( معلم جان پارسالش) بود. فکر کنم اومده توی خیابون ما.فکر کنم خونه ی یکی از دوستاش، همکاراش یا کسی دیگه رفته.

نیمساعت بعد توی خانه گفت:

-به نظرت باید می رفتم پلاک ماشین سفیده رو چک می کردم که مطمئن بشم ماشین اقای فلانی بود یا نه؟

خودش جواب داد:

-نه. نباید برم. چون تا وقتی ندونم پلاک مال کیه می تونم فکر کنم ماشین آقای فلانیه. اگه برم و ببینم  ماشین آقای فلانی نیست ضایع میشم. اما تا وقتی ندونم می تونم فکر کنم هنوز آقای فلانی توی خیابون ماست.


و من متحیرم از بلدی های عاشقی که بچه ها، بی تجربه و بی زیستن یاد می گیرند و بحران دلتنگی و دوری را مدیریت می کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.