پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

قیامت

خونه قیامته. وسایل دو تا اتاق کار و اتاق پسرها وسط هال ولو شده. امروز هم خواهر جان  میاد که  سرا راه سوغاتی های بلاد کفرشو  رو بده بهمون.

برم ناهار درست کنم یا وبلاگ بنویسم؟

دارم اتاق پسرها رو جدا می کنم. یکی تا دیروقت با صدای بلند از صفحه ی گنده ی تبلتش چیز میز می بینه  و یکی باید سرشو بکنه زیر پتو بلکه به زور بخوابه. و هر دو ثانیه حرفای درشت به هم میگن و دعوا میشه.

پسرک بیاد توی اتاق کار که کوچکه و برخی وسایل اتاق کار بره توی اتاق بزرگه که اتاق پسرجان میشه.

میز من و کتابهای من و چرخ خیاطی های من و پرونده های آقای پدر بی جا و مکان میشن.

همینجا این خط این نشون...هر خونه ای که رفتم اول ، قبل از ورود میدم همه جای خونه رو کمد های عریض بزنن تا حتی یک سرسوزن روز زمین نمونه و همه توی کمد مخفی بشه. اه اه چه وضعشه.

بچه ها هم عین خودمون آشغال جمع کن ان.چقدر خرده ریزه دارن!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.