پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

آستین سرخود

طوری نباشین که هنوز دانشگاه نرفته آدم چشماش قد بشقاب گرد بشه و قلبش هزارتا بزنه  کصافطا.

شب برای خاله ش تعریف می کنه:

-مامان  تا شنید چشماش گرد شده بود از تعجب. تا یکساعت هنگ بود .حرف نمی زد. بعد از یکساعت شروع کرد دعوا کردن.

با آن خاله ی شیطون هر هر خندیدند به ساحت مادری من!


ماشین دوستشش رو گرفته بود و انداخته بود توی جاده و رفته بود کرج.دنبال بقیه ی کارهای ثبت نام.

قرار بود تازه امروز  آقای پدر دستش را بگیرد و ببردش تا مسیر رفت و آمد را نشانش بدهد!




نظرات 2 + ارسال نظر
سهیلا پنج‌شنبه 4 مهر 1398 ساعت 17:38 http://Nanehadi.blogsky.com

چه بامزه.پروانه جان منم دو تا پسر دارم.دائم هم چشمام گشاد میشه.

بگریم یا بخندم؟؟
راست گفتن مادر پسر زود پیر میشه.
پیر شدم بخدا

اعظم پنج‌شنبه 4 مهر 1398 ساعت 14:26

وااای چه شودد
قیافه ی شما دیدنی بوداا
اتوبان کرج همیشه شلوغ هم هستا
هر روز صبح یه ۱۰۰۰ تومن صدقه بذارید کنار
آخر هر ماه به جایی که ازش مطمئن هستید بدید، واقعا رفع بلا می کنه.

اینطور که بوش میاد نصف حقوق مونو باد صدقه بذارم برای این بچه ی سرکش شده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.