پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شب شما هم بخیر عزیزم :))

از بس با هم جنگیدن سر جای وسایل و کتاب و کیف و کلاه و ...، بخشی از اتاق کوچک کار رو گذاشتم برای ریخت و پاش های همیشگی پسرک. سبدی برای لباس های بافتنی بیرون، کیف هاش ، کلاه و دورگردنی هاش، کمربندها و شلوار بافتنی و ...

این قسمت اتاق همیشه ی خدا نامرتب و به هم ریخته ست. همیشه ی خدا نامرتبه. روزی ده بار هم مرتبش کنم، روزی بیست بار به هم می ریزه ش .

گاهی صداش می کنم که ( بیا مرتب کن). با هزار غر غر و نق نق کار می کنه و باز پنج دقیقه ی بعد همه چیز پخش و پلاست.

امشب اومد سراغم توی اتاق کار.

-شب بخیر مامان...

کلاه های بافتنی و دو تا پلیور ولو شده روی سبد رو نشون دادم و گفتم:

-شب اینها هم بخیر!

خواست عقبگرد کنه که :

-بیا جمع شون کن.

در حین تا کردن پلیورها و جمع کردن جورابها و کمربند و کیف و ... از روی زمین و سبد می فرمود:


-یک بار شب بخیر گفتن، یک عمر پشیمانی

-لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود

-یک شب بخیر بود ها...

-کاش از راه دور شب بخیر می گفتم

-کاش پامو نمیذاشتم توی اتاق

-اصلا من دیگه عمرا شب بخیر بگم

-ببین یک شب بخیر با ما چه ها کرد

-نمی ارزه برای یک شب بخیر اینطوری گیربیفتی

-بخدا نمی ارزه بخاطر یک شب بخیر لوس لوسی بیای لباس جمع کنی

-فقط یک شب بخیر بودها

-لعنت بر شب بخیر ها

-از یک شب بخیر به مصیبت دچار می شوید


هنوز مشغول افاضات و گفتن جملات قصاره !



نظرات 2 + ارسال نظر
محمد شنبه 27 بهمن 1397 ساعت 23:03 http://baghbanbashi.blogsky.com

سلام جالب بود اما چرا فقط یه مطلب توی هر صفحه گذاشتین

سلام. هر صفحه ده تا پست داره

kata شنبه 27 بهمن 1397 ساعت 22:59 http://www.blogsky.com/chapol

چرا واقعا نمیزارید شلوغ باشیم خو؟
آدم تو خونه ی خودش راحت نباشه کجا راحت باشه؟
از دست شما مامانا.

خونه نظم و ترتیب نمی خواد واقعا؟؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.