پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

میگم...

اون پالتوی بی صَحِب رو یکبار بشور لااقل. خفه شدم از بوی عرق!

جان تو نه، جان خودم... نفرت انگیزی بوی عرقِ مونده رو هیچ عطر و ادوکلنی کمرنگ نمی کنه. از قضا ترکیب این دوتا در حد سلاح کشتارجمعی عمل می کنه.

خانم هم اینقدر تنبل؟

خب لامصب! آدم بی خبر، از روی مهر بغلت می کنه اما اون بوی زننده، پسش می زنه که!

ایشششششششش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.