پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

از من برو ای وحشت فزاینده


برای خالی شدن از این ترس بی پیر،

شب ها راه می روم..راه می روم...راه می روم. دویدن کار من نیست با این استخوان ها و مفاصل قراضه، وگرنه حسابی می دویدم.

روزها کتاب می خوانم،می خوانم، می خوانم،

گاهی می نویسم... گاهی!

زیاد که بنویسم، می بینم  بی اختیار ترا نوشته ام.


*

از من برو ای وحشت فزاینده .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.