مجموعه ای از بیست و دو داستان کوتاه با درون مایه ی رابطه های انسانی ، بالاخص روابط همسران و عشاق .
آدمهای داستان های سیامک گلشیری، سرگردان و پادرهوا هستند . از تنهایی درونی رنج می برند و از برقراری رابطه با همسر، معشوق و همسایه، ناتوان اند. گاهی آنقدر عاشقتند که از جاده ی انصاف دور می افتند و هر حرکت کوچک معشوق را نشان بی وفایی و بی مهری می بینند، گاهی آنقدر درگیر خودند که تمام تلاش هاش معشوق برای حفظ رابطه را به هیچ می انگارند و در دنیای خالیِ درون خود ، سرگردانند .
زبان داستان ها بشدت ساده و بی پیرایه است . روایت هر داستان مثل دیدن فیلمی کوتاه، به سرعت اتفاق می افتد و خواننده بعد از خواندن هر داستان، ناگهان متوقف شده و بعضا با ایستی غافلگیرانه ، باید به عقب برگردد تا ضربه ی داستان را هضم کند . برخی از داستان ها فضایی وهم انگیز دارند که به داستانهای جنایی نزدیک می شود و تعلیق قوی و پرکششی دارند .
ورود همسایه ی جدید، هم صحبتی دو همسایه، مهمانی همسایه ها، رنجش همسران از یکدیگر، تصمیم به جدایی ، ترس از جدایی ، خیانت، دلتنگی برای عاشقانگی های اول رابطه، هراس از آدمهایی که بناگاه سر راه آدم سبز می شوند، مضمامین داستان های کوتاه رژ قرمز است .
تاثیر گذاری بعضی از داستان ها به طرز غریبی تا مدتها ذهن خواننده را رها نخواهد کرد.
رژ قرمز
سیامک گلشیری
نشرچشمه
-به جرات می گویم که اگر نویسنده ی این قصه ها یک آدم گمنام و بی اسم و رسم بود، محال بود هیچ ناشری چاپش کند. پیش تر نیز مجموعه داستانهایی با همین سبک و سیاق خوانده بودم که مطمئنا شهرت نویسنده و سایر ملحقات تنها دلیل کتاب شدنش بوده اند.
-پر و بال دادن و اجازه ی دیده شدن به داستان های ساده اما پر از حرف، مجالی است که برای هر نویسنده ای رخ نخواهد داد .
-این سبک را دوست دارم و امیدوارم بیشتر و بیشتر و از نویسندگان مهجورمانده و گمنام نیز آثاری در همین سیاق بخوانم .
-نگویید که کار خوب کم است وگرنه حتما چاپ می شد، که خیلی هامان خیلی خوب می دانیم ملاحظات بسیاری بجز خوب و بد بودن اثر در میان است!