پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مریم و نرگس


شب هنگام، پشت آیفون مردی ایستاده بود  و با دسته گلی معطر و زیبا ، خودش را به پسرجان معرفی کرد. ناباور پایین می رویم و عطر  مهربانی های  ناب و بی دریغ مریم  نازنین ، که در دستان برادر بزرگوارش نشسته بود ، تمام آسمان شب را پر کرد .

اینکه مریم می داند من عاشق نرگسم و تمام زمستان را منتظرم که با رسیدن فصل نرگس ببینمش، یک طرف، اینکه شبانه برایت نرگس می فرستد و حالت را به اندازه ی تمام دنیا خوب و خوش می کند ، طرف.

یک دنیا ممنونم نازنین مریم، از مهربانی هایت، از محبتت، از بی دریغ خوب بودنت. از اینکه خوبی های زیبایت را به من هدیه می کنی و قلبم را مالامال از شادمانی می کنی.

دختر دریا، دختر مهربان انزلی، خدا خوبی هایت را برایت حفظ کند. دنیا به آدمهایی مثل تو نیاز دارد تا جای قابل نحملی باشد.





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.