پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مفاخر خاندان


در مورد حافظ و سعدی و چیزی که توی مدرسه ی پسرش، درگوشی شنیده حرف می زنیم . معلم ادبیات پسرش برای یک جمع خصوصی از شاگردهای اهل ادبیات، سربسته گفته که سعدی....

می پرسد:

-راسته؟

می خندم.

-یعنی راسته؟ نه امکان نداره. من باور نمی کنم. اینا اهل خدا پیغمبرن. قرآن رو از حفظن . این همه آیه و حدیث توی شعراشونه . مگه ممکنه؟

چندتا کتاب دارم . پایان نامه ام هم هست . با هم مرور می کنیم . با دیدن هر بیت و شاهدی داد می زند و فریاد .

-وقتی می خونی و می دونی، ابهت شون می شکنه توی چشمت. اما بعدش از یک بُعد دیگه برات ارزشمند و مهم میشن.

-از چه بُعدی؟

-از بعد ادبی. قوت استدلال . مهارت شاعرانگی.

چپ چپ نگاهم می کند و دوباره ویژگی های معشوق در ادبیات کلاسیک را  از فهرست پایان نامه ام می آورد و می خواند .

-می خوام صد سال سیاه از بُعد ادبی مهم نشن. واقعا اینقدر بیشرف بودن؟ اینقدر؟؟ باورم نمیشه.

-این سنت اون روزگار بوده. هم سنت اجتماعی . هم سنت ادبی . مثل همین الان که فلان چیز و فلان چیز در نظر عامه  زشته.اما وقتی کسی انجامش بده، مورد قبوله . نه جرمه نه گناه . سنت های روزگار شامل مرور زمان میشن. تغییر می کنن . نمیشه بهشون خرده گرفت . هرچیزی که مورد پسند نباشه از بین میره. هرچیزی هم که باشه می مونه . از همه مهتر... قدرت حاکمه ست که تعیین کننده ست . قدرت این یکی از همه بیشتره . هر چیزی رو بخواد نابود می کنه. تغییر میده . زیر و رو می کنه. مثلا یک بخش از کلیات سعدی از چهل سال قبل به این ور اصلا چاپ نشده. فقط توی نسخ خطی قدیم هست . کتابهای قبل از این تاریخ هم  یکی در میون این بخش رو داره . فقط به این دلیل که صلاح ندونستن مردم بخونن .

-جدی؟

-اوهوم .

-بهتر!!  مردم بخونن که چی بشه. که بفهمن اینا چقدر عوضی بودن؟؟ همون بهتر که حذف شده .

کتابها را می بندیم. حرفها تمام شده . دست می برد لای موهای بلوندش .پایین موها به طرز زیبایی لوله لوله شده . خیره می شود توی صورتم:

-یعنی بر پدر و مادر و ارواح و خاندانِ .... لعنت . یعنی تف تو روی .... . یعنی....

آنقدر می خندم که ولو می شوم روی زمین . دارد جدی جدی دودمان تمام مفاخر ادبیات کلاسیک فارسی را به باد می کشد .به همه از دم فحش می دهد . همه را به باد دشنام می گیرد .

-میدونی من چندبار رفتم سرقبر فلانی و قرآن خوندم و نیت کردم و فال گرفتم؟ می دونی من چقدر برای کارهای مهم زندگیم با شعرهای فلانی فال گرفتم؟ می دونی من چقدر دل بسته بودم به معانی خدا و پیغمبری توی شعرهای فلانی؟ ای تف تو روی ننه بابای فلانی  فلانی و فلانی و فلانی!!!

خیلی جدی حرف می زند. خنده های بی اراده ی من عصبانی اش می کند.

-تو هم اینقدر نخند. برو گِل بگیر در این پایان نامه تو. اینقدر درس خوندی که اینا رو دربیاری از توی شعرایی که تموم عمر به ماها گفتن معنی هاش عشق به خدا و نزدیک شدن به خداست؟ برو جمع کن این چرت و پرتات رو!



نظرات 1 + ارسال نظر
shiva یکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت 08:38 http://sheeva.blogfa

پروانه جون مهرماه پایان نامه تو میدی من بخونم؟ خدایا مهرماه چه قدر........ باید بخونم ....

چرا که نه. حتما عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.