پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

آنته کریستا


بلانش ِ شانزده ساله که تازه وارد دانشگاه شده، درونگرا و کم حرف و بی اتکار به نفس است . در اولین روزهای ورود به دانشگاه کریستا را می بیند و آرزو می کند با او دوست باشد . کریستا، زیبا و جذاب و فعال است. کریستا برای ایجاد رابطه با بلانش پیشقدم شده و از سختی راه و مسافت چهارساعته ای که از بلژیک تا فرانسه برای رسیدن به کلاس ها طی می کند حرف می زند . بلانش موضوع را برای پدر و مادرش که استاد دانشگاه هستند تعریف می کند. والدینش می پذیرند که کریستا یک شب در هفته را در منزل آنها اقامت کند. این اجازه ی یک شبه سرآغاز  تمام چالش ها و درگیری های ذهنی و کلامی بلانش و کریستا می شود.

بلانش در اولین لحظات ورود به اتاق بلانش کمد او را وارسی کرده و بهترین لباسش را می پوشد. چیدمان اتاق و اندام او را ریشخند می کند . و تلاش دارد نظرات خود را به بلانش تحمیل کند. بلانش بلافاصله از دعوت کردن او پشیمان شده اما والدینش تازه شیفته ی تحرک و سرزندگی و روابط عمومی کریستا شده اند .

بلانش مدام از توجه والدینش به کریستا عذاب می کشد اما حرفی نمی زند چون می داند که به حسادت متهم می شود. والدین بلانش از کریستا می خواهند که بلانش را با خودش به مهمانی ها و جمع دوستانش ببرند تا از حالت  ( دختر ِ همیشه عاقل و بی تحرک ) خارج شود. کریستا این کار را می کند اما همیشه با تحقیر کلامی، بلانش را می آزارد.

کریستا از عشق افراطی یک پسر خوش تیپ و خوش استایل به خودش شاکی ست. از پدر و مادر فقیرش حرف می زند که توان پرداخت هزینه های تحصیل و اجاره ی خانه دانشجویی برای او را ندارند. والدیتن بلانش اقامت یک شبه ی او را به سه شب افزایش می دهند و مدام در حال تحسین دختری هستند که روی پای خودش ایستاده و برای تامین هزینه های تحصیل و زندگی اش در بار کار می کند.

با زیاد شدن آزارهای کریستا، بلانش او را در ذهنش (آنته کریستا) که نزدیک واژه ی (آنته کریس به معنی ضد مسیح) است، صدا می زند. روزی او سوار اتوبوس شده و به بلژیک می رود تا سر از کار کریستا در بیاورد . حقایق متفاوتی که می بیند او را شگفت زده می کند. کریستا خانواده ای اشرافی و ثروتمند دارند و مردی که قاعدتا باید عاشق دل خسته ی کریستا می بود، در واقع مردی چاق و بور با صورتی شبیه خوک است که صاحب بار است . والدین بلانش بعد از فهمیدن دروغ های بزرگ کریستا واکنش دوگانه ای در پیش می گیرند. مادر بلافاصله علیه کریستا گارد می گیرد و پدر سعی در چشم پوشی و توجیه دروغهای دختر دارد . کریستا علیرغم اقامت رایگان و غذا و حمام و سایر امکانات رفاهی، به خانواده اش وانمود کرد بود که اجازه ی بهای زیادی می پردازد و هرماه مبلغی را به عنوان افزایش اجاره بها از پدرش دریافت می کرد .

در نهایت کریستا با لحن مخاصمه جویانه و طلبکار آنها را شماتت می کند که جاسوسی او را کرده اند و به حریم شخصی اش تجاوز کرده اند  و تا مدتهای مدید والدین خودش ،همکلاسی ها و اطرافیان و حتی صاحب بار بلژیکی را علیه بلانش و خانواده اش آنتریک می کند و آنها را به دریافت نامه های توهین آمیز و حرفهای ناخوشایند مورد آزار همگانی قرار می دهد .

تقابل کریستا( وجه خوب و دوست داشتنی) و آنته کریستا( وجه شیطانی و منفور ) ، کریستا، نتیجه ی چالش ذهنی بلانش است  که یادآور دو وجه سفید و سیاه شخصیت همه ی انسان هاست .  دورویی دخترک صفتی است که به شدت مورد نکوهش قرار گرفته اما بلاهت آدمهایی که سعی در توجیه کردن آن دارند دردناک تر از نفس ریاکاری است . پدر بلانش دریافت مبلغ گزاف کریستا از پدرش را ، با توجیه ( شاید برای کمک به یک خیریه از پدرش، با عنوان اجاره بهای ما، پول می گرفته) برای خود هموار می کند .

فریب خوردن سریع والدین و چشم بستن روی  تفاوتهای آشکار دختر  تازه وارد با روال زندگی  همیشگی شان، سرزنش کردن بلانش بخاطر موجودیت ذاتی  اش و ترغیب او به شبیه شدن به کریستا ( اصرار به تغییرات ناگهانی ) سبب وحشت بلانش  شده. ( وحشتناک است که والدینت وقارشان را از دست بدهند).

نحوه ی برخورد آدمها با آگاهی به فریبی که خورده اند ، جالب است .



آنته کریستا

املی نوتومب

نشرچشمه




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.