پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شورا


یکی از نفرت انگیزترین چیزهایی که بقیه از آدم می خواهند این است که برایشان پیام تبریک تولد و تبریک روز زن و مرد و معلم و فلان و فلان، بفرستی. پیامه هم حتما باید تک و آس و عالی و بی رقیب باشد. اگر هم خودت توانایی نوشتنش را داشته باشی،  ای... ممنون می شوند.

در دوران مدرسه جمله ی  ( برام انشا بنویس )  ِبعضی از همکلاسی ها، ، کابوس بزرگم بود. انشا نوشتن را دوست داشتم. درست تر  اینکه عاشقش بودم. تمام همّ و غمم هم می رفت برای انشای خودم. حالا بیا به کسی که به تو می گوید (برام انشا بنویس) بگو ، دیگر هیچ ایده ای توی سرت نداری و نمی توانی چیزی بنویسی ف چون همه را قبلا نوشته ای . یا اگر به ضرب و زور چیزی برایشان می نوشتی متهم بودی که ( به درد نمی خوره. مثل مال خودت ننوشتی! )


*


مطلب پست قبلی را در کانال تلگرام گذاشتم. دوستان و آشناها فرستادندش توی گروه های خودشان. یک جوری رسیده بود به یکی از دوستان قدیم دانشگاه. آمد احوالپرسی و سوال و جواب در مورد نوشتن و کتاب و ... . گفت:

-سیاسی می نویسی ها.

-نه. بیشتر اجتماعیه.

-نه سیاسیه!

-خب حالا سیاسی. بالاخره توی همین جامعه داریم زندگی می کنیم. نمیشه که کور بمونیم . نبینیم.

-خوب بود. خوشم اومد. آفرین.حرفهات و نوشته هات حسابی به دل میشینن.

-ممنون

بعد از چندتا استیکر گل و بلبل تشویق و تحسین و اینها، نوشت:

-حالا هروقت فرصت کردی ، یه متن در مورد تبریک به شورایی ها برام بنویس که بفرستم برای شورایی ها!!!!!!!!



 و من هنوز مثل سیامک انصاری ، به دوربین زل زده ام!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.