پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

:))


از اولش هم آدم جنگنده ای نبودم. اهل دنبال حق خودم رفتن و حقم را از حلقوم ملت بیرون کشیدن نبودم. اصولا کدام حق؟ اگر کسی با بازی کردن با دل و روحت سیر می شود بگذار آنقدر بخورد و ببرد تا خفه شود. بلکه دست بردارد از خباثت و پلیدی. بروم تلافی کنم که چه؟ حیوانی بشوم بدتر از او؟ جانوری باشم نکبت تر از او؟

برای بعضی ها هم  زندگی یعنی زخم خوردن و افتادن و انزوا. بگذار به کام آنهایی باشد که کرور کرور دوست و طرفدار و هوچی دارند. همانها که بلدند بی نام و نشان، خوب فحش ناموسی بدهند. تکه های ناجور بیندازند. زیر پا بکشند و زیرآب بزنند. بعد هم برایت کادو بیاورند و فکر کنند خوب خری گیر آورده اند.

اگر (  حق )  این هاست. همان هم مال شما. ما نخواستیم . به کام و نام شما.

نوش جان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.