پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

تعارف نکنی یه وقت...

از قرار آدم بیخود می کند توی صورت کسی بخندد و بهش روی زیادی بدهد.

دخترک پیام می دهد:

-خانوم یه شعر نوشتم. میشه اشکالاتش رو رفع کنین. می خوام بفرستمش برای مسابقه.

شعرش کمتر از آهنگ و  وزن  اتل متل توتوله ست  . مسابقه هه ،  غزل می خواهد در حد محمدعلی بهمنی و ترانه های  افشین یداللهی!!  قانع نمی شود که اشکالات را درست کند. در نهایت باید شعری بسازی که کلا  مال خودت است نه  او .  همین را می گویی.اما باز حرف خودش را می زند.

چند شب قبل دوباره پیام داده:

-خانوم..میشه خنده دار  ترین خوابی که دیدین رو برام تعریف کنین؟ لطفا مثل داستان باشه. یعنی بشه فرستادش توی مسابقه ی ادبی!!!

گفتم:

-قربان سرت بروم من.... من کلا تا همین الان خواب خنده داری ندیدم!!




بلاکش کنم آیا؟؟


نظرات 1 + ارسال نظر
میم! شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 01:33 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

سلام!
یه مدت کم محلی کنین خودش مزاحمتو کم میکنه!
وبلاگ خوبی دارین...
موفق و شاد باشین

سلام
ممنون از راه کارتون
ممنون از محبت تون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.