پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

چهلم ...

داشتم کلمات انگلیسی را روی تابلو می نوشتم  با جاهای خالی بین کلمه ها ، تا دخترکان توی دفتر املاهاشان بنویسند و جاهای خالی را پر کنند.

اینطور وقتها معمولا کلاس ساکت است . گاه گداری یکی غر می زند که:

-تیچر... من هنوز ستون اولم. اینقدر تند می نویسین

-وای من عقب موندم

-وای این کلمه هه یادم نمیاد

-تیچر فلانی داره از روی دست من می نویسه

 و ...

امشب، وسط همان سکوت و غر های گاه به گاه ، ناگهان یکی از دخترها با صدای بلند آهی کشید و  اَهی گفت و ادامه داد:

-واااای  تیچر... چهلم رفسنجانی درست افتاده روز  ولنتاین! حالا من چیکار کنم؟ بدبخت شدم رفت!!

نگاهش کردم. گفتم:

-با این نیم وجب قدت، ولنتاین به چه کارت میاد تو؟ چه طرز حرف زدنه؟ کار مهم ولنتاینی ت روی زمین می مونه حالا؟؟؟؟؟

خندید.

دخترک همه اش ده سال دارد. کلاس چهارمی است!



-تایپ کردن چقدر سخت و دردناک شده. مثل شکنجه است. همین بند کوتاه را ده بار نوشتم و غلط های تایپی را ویرایش کردم. انگشتهام از روی کلیدهای کیبورد سر می خورند . حرف اشتباهی را می زنند. ناکار شدیم رفت پی کارش.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.