پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پرتقال جلالی

حدودهای دوازده ظهر با صدای تلفنم  از خواب!!! بیدار شدم.

مدتی است گردن درد و درد دست به طور کشنده و بی رحمانه ای دارند خدمتم می رسند. صبح بعد از رفتن اهالی به سرکار و مدرسه، ناتوان از گردن برافراشتن، گرفتم خوابیدم. تا خود ظهر!!! ( بیمارم ها...تنبل نیستم..روم به دیفال!! )

دوست جان پشت خط بود. گفت: تبریک میگم

منگ و دردمند پرسیدم : چرا؟

-پرتقال خونی جزو کاندیدهای نهایی جایزه ی جلال شده.

برق سه فازم پرید. هان؟؟؟

همین سه روز قبل بود که دوست جان پیشم بود و در مورد جایزه ی جلال با هم حرف زدیم. تاریخ مسابقه را درآوردیم . خنده خنده گفتیم که وقتش گذشته دیگر. 

شکسته نفسی را بیخیال، خیلی خوشحالم. خیلی زیاد. همین که اسم پرتقال خونی توی دهان ها بچرخد و چهارتا آدم کتاب خوان ، به صرف کاندید بودن، سراغش بروند و کلماتم را بخوانند، خوشحال و سرمست می شوم.

یاد اشتیاق و ذوق خودم  برای خواندن کتابهای جایزه دار و کاندیدشده می افتم و ارزو می کنم پرتقال من هم ، از نگاه کتابخوان های مشتاق بگذرد.

برای کسی که جز خط خطی کردن  ناشیانه ی صفحه ی سفید دفتر ، هنری ندارد، چیزی بالاتر از حس کردن نگاه های مشتاق روی کلماتش،  نیست.



-چه فحش ها که سر پرتقال خونی نخوردم. از اولین روزهای پیش و بعد از انتشار

-چه ماجراها که با پرتقال خونی نداشتم. با چه آدمها و آدمکها

-...





نظرات 2 + ارسال نظر
اقدسی پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 22:20

عالیه منم خوشحال شدم چون هرچه کتابی که برای موضوع پایان نامه انتخاب کردم پیشرفت داشته باشه منو امیدوارتر ودلگرم تر میکنه

آرمناک آرشا پنج‌شنبه 25 آذر 1395 ساعت 14:03

موفق باشی

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.