پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

یکشنبه ی غم انگیز

هوا  سرد شده. پسرک رو مجبور می کنم که زیر بلوز هاش ، عرقگیر بپوشه. غر می زنه. ادا در میاره. میگه گرمم میشه. میگه تنمو می خاره. اکثر مواقع  هم لبه های عرقگیر از پایین لباسش بیرون زده.

دو سه روز قبل بهش گفتم:

-میدونی  ما که بچه بودیم ، وقتی لباسهامون از پایین بیرون می زد و لبه هاش دیده می شد بهمون چی می گفتن؟

-نه... چی می گفتن؟

-می گفتن یکشنبه دوشنبه شدی.لباسهایی که دیده می شد رو می شمردن و می گفتن: شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه.

می خنده. می گه:

-یعنی تا سه شنبه لباس می پوشیدین؟

-اوهوم. اونوقتا زیاد لباس می پوشیدیم. هی لباس روی لباس!

میگه : من الان چند شنبه ام؟

می شمریم. شنبه. یکشنبه. بلوزش شنبه ست. عرقگیرش یکشنبه. می خنده. میگه:

-یکشنبه ی من زده بیرون.

برادرش میاد و میگه:

-یکشنبه ی غم انگیز!!

و با لحن محزونی شروع می کنه به خوندن:  sadly sunday... sadly sunday !!

از اون روز به بعد هربار لبه ی عرقگیرش رو می بینم میگم:

-یکشنبه ی غم انگیزت رو بده توو!


-پسرجان قبلا بارها و بارها در مورد آهنگ و فیلم  یکشنبه ی غم انگیز و خودکشی کردن آدمهایی که بهش گوش میدن و دلیلش و استدلالش و ... برام حرف زده. یکشنبه ی غم انگیز پسرک باز هم دلیلی میشه برای تکرار اون کشف و شهود !

-کلماتی که پسرجان می خوند ابداعی بود و ربطی به آهنگ نداره!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.