پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مینی مال!

چندباری  سرصبح زود  زنگ زدند.بار  اولش را گفتم : ( نه)  و دفعات بعدی را که از خواب پریدم،  جواب ندادم. یا دیگر قطع شده بود.

دیروز زنگ زد. گفت: شنیدم گفتین دیگه نمیایین.

-بله.

-چرا؟ دلیلشو نمیگین؟

-می خوام خونه بمونم.

-خیلی خب. خداحافظ!


1-صدای جیغ های افسار گسیخته و فریادهای بی رحمانه هنوز توی سرم صدا می کند.هنوز صدا می کند !

2-منتظرم تلفن زنگ زند. یکی از آن ور خط صدایش را بیندازد روی سرش و به عادت معهود و همیشگی اش، فقط فریاد یزند. فقط فریاد بزند. و بعدش عذر خواهی کند و بخواهد که بگوید و بخندد.

3-جانم  آزاد شده. کم چیزی نیست

4-اما حلال... نه...حلال...نه!!!

5-اصلا گیرم که حلال.

6-...

7-مثل همیشه خزیده ام توی سکوت مزخرفم. سکوتی که به آدمکها توهم محق بودن خواهد داد. آدمکها...آدمکهای بافرهنگ و بی فرهنگ !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.