پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مرسی که هستی !

آخرین برگ دستمال کاغذی را از توی جعبه ی فلزی گل گلی خوشگلم، بیرون می کشم و سیاهی ریمل زیر چشم هام را آرام پاک می کنم. می روم جعبه ی جدید می آورم و توی جادستمالی می گذارم.

فکر می کنم دارد بازی می کند؟ آهنگ گوش می دهد؟ مرا که ببیند باز یک حرف خنده دار می زند؟

سراغش می روم. خوابیده. هردو خوابند. پتو های نازکشان را از زیر بالش هاشان بیرون می آورم و رویشان می اندازم. بر مر گردم سمتش. سر تمیزش را با موهایی که همین امروز رفتند و کوتاه کردند تا برای مدرسه آماده باشند، می بوسم. تکان می خورد.

دوباره برمی گردم توی اتاق. به جعبه ی فلزی گل گلی ابی خوشگلم نگاه می کنم. دو-سه سالی است که برایم هدیه های مورد علاقه ام را می خرد. گاهی از خودم سوال می کند، گاهی وقتی داریم خرید می کنیم ناگهان می پرسد: اینو دوست داری؟ می خوام خودم برات بخرم! و گاهی زیرجلکی  می فهمد چی را دوست دارم. می خرد و کادو می کند و به مناسبت عید یا تولد یا روز مادر ، هدیه می دهد.

مثلا برایم ظروف لعابی فیروزه ای هفت سین، مرغابی های چوبی، چراغ گرد سوز زینتی و همین جعبه ی دستمال خوشگل را گرفته.

مگر می توانم احساس خوشبختی نکنم و ناگهان نروم توی اتاقش و سرش را با موهای خیلی کوتاه شده نبوسم و  از بودنش و بزرگ شدنش و مهربانی هاش ، دلم غنج نزند؟



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.