پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

حالا...

گفت : می خوام صبح ها نیم ساعت برم پیاده روی

فورا گفتم: باریکلا. منم پایه م.  میام. نمیشه بکنیش یکساعت؟

چپ چپ نگاهم کرد. گفت: نخیر. باید وقت کنم صبحونه هم بخورم. دیرم میشه.

دیروز صبح گفتم: یه هفته ای گذشته. برنامه ی پیاده روی تو کی شروع می کنی؟

گفت: حالا باید فرصت کنم. اول باید لباس ورزشی هامو پیدا کنم!

گفتم: خودم میدونم کجا گذاشتم. برای فردا آماده ش کنم؟ نمیشه بکنی 45 دقیقه؟

گفت: حالا شروع می کنم!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.